سلام.یک سال ازدواج کردم علاقه شدید همسرم به مادرش همیشه باعث دعوامون شده چون توقع های زیادی از من داره مثلاهروقت میرم بیرون بایدبهش بگم حتی نبودزنک بزنم.وقتی خانواده ام هستن بگم اونم بیاد بالا وقتو بیوقت مادرشوواسه شامو ناهار میگه بیاد بالا همه اینا یک طرف من کنار اومدم یجوری ازمن شاکیه که چرامن تاحالانرفتم پشت مادرشوتوحمام بشورم.یاوقتی تنهام واسه ناهاریاچای ومیوه بگم بیاددرصورتی که من تنهام اصلاغذادرست نمیکنم.هربارزسرکارمیادمیپرسه پایین چه خبراگربگم خبرندارم ناراحت میشه وسرسنگین میشه بایدهرروز یا برم یازنگ بزنم تاالان هرکاری خواسته کردم حتی اگرمیل نداشتم ولی اصلا به چشمش نمیاد.شمابگیدآیا حق بااونه ومن راحت طلبم؟یااون توقع های زیادی از من داره؟