سلام ببخشید طولانی مینویسم من 5 سال است ازدواج کردم.تو خانواده ما تیکه انداختن اصلا نیست ولی وقتی تو خانواده همسرم زیادهست اوایل تیکه پراکنی بود که من متوجه نبودم و بعدا که متوجه میشدم به همسرم میگفتم که جریان چی هست و ایشان صحبت میکردن و مادرش حرفشان نسبتا گوش میداد و مراقب میشد اما وقتی خواهر هاش دور مادرش بودند شدیدا کوک میشد و اینکه کلا پیش شوهر من با من با احترام هستن ولیوقتی ایشان نیستن یا یادآوری نکردن کسی رفتارها کلا با من جور دیگه هست مثلا تو عروسی پسر یکی از خواهر شوهرم وقتیرفتم مجلسش من که هیشکی رو نمیشه اخم و فک میکردم میگن بیا پیش ما بشین با اینکه جا بود ولی نگفتن و من رفتم پیش عروسمون که جا نگه داشته بود وگرنه نمیدونم باید کجا میشم و بعد خودم چند بار رفتم پیششون و حتی گفتم صندل باریم ماهم پیش شما باشیم باز ساکت بودن و وقتی رفتم سر جام همسرم که مطلع شد ناراحت شد و زنگ زد به خواهر که بیاد دنبال من ولی منم دیگه نرفتم ازلی تحقیر شدم که همسرم برام گدایی ارزش میکرد و بعدش که فهمید ناراحتم گفت کادو تو بده بیا بریم و بعدش حتی یه زنگم به پسر خودشون نزدن که چرا رفت و چرا تو عروسی نمود و حالت قهر گرفتن این رفتارها چند بار تکرار شده و هربار در آخر من همسرم رو مجبور کردم که زنگ بزنه و حال مادرشوبپرسه با اینکه همیشه من بد شدم ولی انتظار دارم رفتاری که من دارم و همیشه تو مراسم ها یا چیزهای دیگه تفاوتی نمیزارم متقابل باشه یا بعنوان عروس خانواده حرمتی داشته باشم ولی هر بار نمیشه شوهرم میگه خانواده من متوجه این چیزها نمیشن و بیخیال اونا باش و رفت اومد نکن اما من نمیتونی قبلا یه مدت همسرم تنها میرفت که هربار اومدنی دعوا میشد ورابطمون بد میشد شاید الان نتونستی خوب توضیح بدم ولی واقعا تو رابطه مون موندم کمکم کنید