سلام مشاورعزیز
ببخشی مزاحمتون میشم مشکل بزرگی دارم که افسرده وغمگینم کرده ونمیدونم چه کنم توگروه چن تا ازدوستام هستن که بهتردیدم خصوصی حرفاموبزنم
شوهری دارم بسیارچشم چرون وهیز اونقدرخیره نگاه غریبه هامیکنه که عصبیم کرده بارهاتصمیم گرفتم هیچ جانرم چون باناراحتی ازکاراش خونه میام همسایه ودوست واشنا بهم گله میکنن ومیگن شوهرت اینقدرباپررویی نگامون میکنه که شرممون میشه ومن جز شرمندگی حرفی نداشتم که بگم بارها بهش گفتم دعوامون شده وباعربده کشی ساکتم کرده تازگیامیگه دیگه میخام بخاطراینکه تواذیت میشی ترک کنم ولی حتی برایه روزهم نمیتونه مشاوره بردمش دوساعت باهاش حرف زدامافایده ای نداشت بخدانمیدونم چکارکنم همش دلم میخادازش انتقام بگیرم وناراحتش کنم حتی دلم نمیخادکنارش بخوابم فقط دایما فکرمیکنم چه جوری انتقام این کاراش وفحشها وکتکای گذشته روازش بگیرم اینم بگم که ازدواج ماعاشقانه بود ودوران نامزدی عاشقم بود والان شوهرم چهل وپنج ساله شه ومدتهاهم تریاک الیته تفنی مصرف میکردسه تاپسرهم دارم ونمیتونم طلاق بگیرم شوهرم اسلحه ش عربده کشیه بخدابارهاقبل از اومدنش به خونه ارایش میکنم اما او اصلا متوجه من نیس واینقدرتواژانس دیده که من انگاروجودندارم توروخدا راهنماییم کنیدشاید راهکارشماباعث ارامشم شد