ناراحت از خانواده همسرم

Question

با سلام
بنده یکسال هست متاهل هستم,خانواده همسرم پرتوقع,اهل دخالت,کم حرف,لجباز,مغرور و ناپخته هستن,تو همین مدت با این رفتازهاشون من کلی اذیت کردن و من بخصوص زنهای خانواده که اصلا محبتی به من نکردن و اذیت هم کردن دوست ندارم.همسرم بسیار ادم اهل احترام است و قبول دارد انها مرا اذیت میکنن اما در عمل فقط از من میخواهد بی خیال شوم در برابر کارهایشان و حرص نخورم,سوال اولم این است به نظر شما من و همسرم هر کدام برای حل این مشکل چکار باید انجام دهیم
و سوال دوم وقتی خانه خانواده همسرم میرویم با توجه به اینکه 2ماه یکبار به خاطر مشغله میتوانیم برویم همسرم انتظار دارد انجا کل وقتش را صرف خانواده بکند و از طرفی انها کلا فقط به همسرم توجه دارند و من هم کلافه میشوم و اصلا دوس ندارم همسرم با انها ارتباط داشته باشد یا به انها محبت کند,چه کنم که در خانه خانواده همسرم بتوانم خودم را سرگرم کنم که کمتر به روابط انها توجه کرده و حرص بخورم و و وظیفه همسرم چیست?
و سوال سوم به نظر خودم بنده حساییتم به خانواده همسرم و اینکه ناراحت میشوم حتی اگر همسرم به انها پیامک دهد(البته نشان نمیدهم به ایشان) یا محبت کند به دلیل اذیتهای انها است نه حسادت به نظر شما برا کاهش تاثیر حساسبتها و کاهش حرص خوردن چه کنم
با کمال تشکر

Answer 1

سلام

وقتی ما ازدواج می کنیم، اکثرا توجه نمی کنیم که با یک خانواده دیگر وصلت کرده ایم. ممکن است این خانواده رسم و رسوم، رفتارها، و عادتهایی برخلاف ما داشته باشند.

برای بیشتر افراد، ارتباط برقرار کردن با خواهرشوهر و مادرشوهر بسیار سخت است.

. خانواده شوهر هر قدر هم مهربان باشند، هر قدر به آنها اعتماد داشته باشید و حتی هر قدر آشنای شما و خانواده تان باشند، باز هم شما را به چشم فرزندانشان نمی بینند. آنها دوستتان دارند اما در جایگاه دوم؛ بعد از فرزندانشان. درست در جایگاه عروسی که به تازگی وارد خانواده شان شده است. پس حرمت ها را رعایت کنید.شما همسرتان را فقط يک آدم مستقل مي بینیداما او به خاطر سال ها زندگي با خانواده اش نمي تواند رابطه عاطفي با آنها را قطع کند. بنابراين وقتي که شماکوچک ترين انتقادي از خانواده همسرتان ميکنید به خود او هم برمي خورد. همان طور که گفتيم، شما دارید مستقيما به عامل شکل گيري شخصيت همسرتان انتقاد ميکنید و تحمل اين براي او سخت است.ودرضمنشناخت خانواده همسر فقط دانستن نام و نام فاميل و تعداد اعضاي خانواده و ميزان درآمد و تحصيلاتشان نيست. شما بايد بدانيد که نوع رابطه اي که بر خانواده همسرتان حاکم است کدام است. نوع رابطه را هم همان طور که در بخش علت مشکلات گفتيم، از مرزهايي که بين آدم ها وجود دارد مي توانيد متوجه شويد. غير از اين بايد بدانيد چه کسي حرف آخر را در آن خانواده مي زند.
بايد بدانيد قوانين آن خانواده چه شکلي است. بايد شخصيت تمام اعضاي خانواده همسرتان را بشناسيد. اين جوري وقتي که مشکلي پيش مي آيد، حداقل عمليات شناسايي را از قبل انجام داده ايد.بيشترين چيزي که خانواده همسرتان از شما مي خواهند احترام است. البته احترام گذاشتن اصلا به معناي منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نيست اما کافي است که شما گاهي خودتان را جاي پدر يا مادر همسرتان بگذاريد. کساني که در درجه اول از يک يا دو نسل قبل از شما هستند. بنابراين ديدشان به دنيا جور ديگري است.
در ثاني يکي از اعضاي خانواده شان حالا با شما زندگي مي کند و يک جورهايي خودشان را هنوز مسئول مي دانند. اگر از اين ديد نگاه کنيد، مي توانيد خيلي از حرف هاي شايد ناراحت کننده آن ها را زيرسبيلي رد کنيد.دوست عزیز هرگاه با خانواده همسرتون هستید اجازه بدهید ایشان همه وقتش را برای انها صرف کند یا با ایشون همراهی کنید یا خودتون را مشغول کنید تا نیازهای عاطفی همسرتون تامین شود وحساسیت نشان ندهید جایگاه شما نزد همسرتون محفوظ است اگر توجه داشته باشید که محبت شما به والدین همسرتون بازتابش درزندگی خودتون هست واگر بدانید که با هر دستی که بدهید باهمان دست دریافت می کنید شماهم با همسرتون در ایجاد شادی برای انها سهیم میشوید وخود را یکی از اعضای خانواده می بینید دوست عزیز خدارو در نظر بگیرید متوجه میشوید حسادت است یا حساسیت یا خودخواهی .