با سلام
من زختر عقدی ام..ده ماهه تو مدت عقدمون خب مثه همه زن وشوهرا بحث بینمون بوداون مدام بهم میگف خیلی عنقی..منم خب دنبال جور شدن زودتر عروسی بودم ی خورده معمولا غر میزدم..ودر صدد اصلاح شوهرم بودم تا این اواخر.. شوهرم مشاور مذهبیه..یعنی جلسه برگزار میکنه تا بتونه خودشناسی افراد رو تقویت کنهچن ساله... کارش اینه..
تا این اواخر فقط ی شاگرد پیدا کرده..ک شده مرید شوهرم...
شوهرم میگه عجیب این ادم علاقه مند شده بهش..تموم حرفای شوهرمو اجرا میکنه..
من توی هفته کم میبینم شوهرمو..ولی هربار تماس تلفنی داریم اون با شاگردشه...
صبح ها ک شوهرم میره کلاس شاگردشم کلاسه..باهمند
شب ها هم ب بهونه جلسه تا 12شب با همند..
دو روزی ک طبق معمول اجازه دارم باش باشم...لحظه شماری میکنه ی جوری بشه پیش شاگرده بره...
از تموم دقایق استفاده میکنه...مثلا استدلال میکنه چون صبح ها زیاد میخوابی من صبح زود جلسه گذاشتم..صبحونه رو با هم میخورن..و من ک فقط ی روز اونجام پیش شوهرم خیلی نا احت میشم
حتی تو ی اردو ک رفتیم شاگردشم بود..همش سعی داش بره پیشش..
نمیدونم..ی بار بش گفتم جای اینکه با من ازدواج کرده باشی با اون مزدوج شدی اینقد با اونی...
میگه همش بحث های مذهبی میکنیم..ولی من دوس ندارم..
ی بار یادش رفته بود من متنظرشم...نزدیک ی ساعت فقط داش با شاگردش میحرفید...
حالا ک فهمیده رو شاگردش حساس شدم سعی میکنه وقتایی ک پیششم بودن با شاگردشو ی زمان دیگه بذاره..شاگردش همش ی پسر18سالس..ولی شوهرم میگه خیلی ب خرفاش گوش میده..میگه یکی مثه خودشه..
فک میکنم توجهش بم کم شده..فک میکنم..اون شاگرده اگه حذف میشد شوهرم همیشه ب من فک میکرد...
دوس دارم مثه قبلنا برا دیدنم لحظه شماری کنه ن اینکه اصلا یادش بره من اومدم ببینمش..
نمیدونم فعلا ب چش ی حوو بش نگاه میکنم..اسمشو میاره قاطی میکنم..میگم برو ب عشقت برس...عشقت متنظرته...
شما بگید رفتار درس چی؟ممنون