سلام خسته نباشیدمن پنج ماه عقدکردم به شوهرم قبل ازدواج گفتم اهل مشروب نیست گفت نه اماسه ماه ازعقدمون گذشته فهمیدم ناس میندازه وقتی ناس روی میزخونه مامانش دیدم بهش گفتم مال شمایه امااون طفره رفت گفت مال من نیست بعدیک مدت زمزمه میکردفلان دوستش خانمش خیلی خوبه وجلوش مشروب میخوره بعدگفت خیلی دوستدارم بخورم اول هرچی قهرکردم ودعوااگربخوری نه من نه توولی فایده ای نداشت وفهمیدم بارفیقهاش میخوره منم چون دیدم کاری ازپیش نمیبرم گفتم حداقل پیش خودم بخورولی بارفیقهات نخوراونم گفت تنهای میخورم وجاتونمیخورم گرچه بعضی شبهامیگه کاشک بیارم بخورم دعوام نمیکنی بازمیگه نه نمیارم چندوقته هم سرش یکسرتوگوشیه وفیلم های مبتذل ازاینترنت میگیره ونگاه میکنه باهش دعواکردم که نبایدنگاه کنی چون به نمازش مقیدهست ونمازشومیخونه میگم گناه کبیره اولهانگاه نمیکردشایدم جلومن نگاه نمیکردامادیدم دوبارهنگاه میکنه وتواینترنت میره وعکسهای لختی زن ودخترهانگاه میکنه باهش دعواکردم امامیگه من خیانت که نمیکنم دیگه خسته شدم همش حس میکنم داره بهم خیانت میکنه بهش حساس شدم واونم میگه خیلی بی اعتمادی کاری نکن خیانت کنم حداقل اینجورمیگم خیانت کردم توروخداکمکم کنید