مشکلات خانوادگی

Question

سوال شده 8 دقیقه قبل در خانواده(تشكيل،تحكيم،تعالى) توسط به من

با سلام
26 سالمه و  حدود یک سال هست که عقد کردم دقیقا فردای عقدمون کل فامیل به داداشم گیر دادن که چرا ازدواج نمیکنی و با همسرم مقایسش کردن این شد که بیست روز نشده با یکی از دخترای فامیل ازدواج کرد. نا گفته نمونه که این دختر دوست صمیمی خودم بود و رابطمون خانوادگی بود.خلاصه براتون بگم این یک سال سر هر موضوعی سر هر مراسمی خیلی مقایسه شدیم.خیلی کارارو من نباید انجام میدادم ولی اونا انجام میدادن و از نظر بقیه ایرادی نداشت هیچ تازه تشویقشونم میکردن ولی ما اکه سمت هر کدوم از اون کارا میرفتیم دعوا و جدل با خونواده خودم داشتیم.من حق رفتن تنها خونه پدرشوهرمو ندارم حق مسافرت رفتن با همسرمو ندارم حق بیرون رفتن ندارم حق خوش گذرونی ندارم.این که میگم حق ندارم یعنی اینکه بعد از انجام هرکدوم کلی باید سوال جواب پس بدم.ولی داداشم و زن داداشم برای هر کدوم از کارا تشویقم میشن.الان خیلی ناراحتم از رفتار دوگانه پدر مادرم و اینکه چیزی دیگه که هست زن داداشم و خونوادش چون احساس فامیلی نزدیک تر دارن خیلی تو زندگی من سرک میکشن دخالت میکنن و فکر میکنن حق دارن تو هر مسئله ای دخالت کنن.با زبون بازی و سیاست کل خانواده همسر منو از چشم پدر مادرم انداختن و خانواده خودشو بالا بردن در حالی که خانواده همسر من برای خانواده من جون میدن فقط عیبشون اینه سر و زبون ندارن.
هر کاری که انجام میدن تو بوق و کرنا میکنن و  طوری شده که پدر مادر من کلا ازاون  دفاع میکنن. جلوی چشم خودم همسرمو بی محل میکنن ولی زن داداشمو حتی از من بیشتر قبول دارن.در حالی که ما وقتی کاری انجام میدیم سعی میکنیم همه ازمون راضی باشن و دل نگیرن.ما فقط سرمون تو کار خودمونه. بخدا دوران عقدم برام شده بدترین و تلخ ترین دوران زندگیم. تصمیمم اینه که از الان که برم اصفهان تا عید نوروز سمت خونمونم نرم.چون برام جهنم شده
راستی به این دلیل هنوز عروسی نکردم چون من دانشجوی اصفهانم و همسرم دانشجوی تهران

Answer 1

این مسایل و حرف و حدیثها در بسباری از خانواده های ایرانی وجود دارد که ریشه فرهنگی طولانی دارد و به دلیل عدم مشخص بودن حد و مرز زندگیها اتفاق میفتد. به نظر من شما باید هرچه سریعتر به خانه خودتان بروید و استقلال داشته باشید تا بتوانید هم کارهای مورد علاقه تان را انجام دهید و هم به انها ارزش خود را اثبات کنید. اما تا ان وقت گهگاه با مادر خود صمیمانه صحبت کنید و این مسایل را خیلی صریح بیان کنید تا احساس شما را بفهمد. از طرفی سعی نکنید با همسر برادر خود مقایسه شوید و یک برتری جویی ایجاد کنید. مهم نیست چه اتفاقی در ذهن همه اتفاق میفتد مهم رضایت خودتان از زندگی است و هرکس نتیجه کار خودش را میبیند. اما همیشه حرفتان را با نهایت ادب و محبت بزنید تا بدانند که چطور فکر میکنید. اگر امکان زندگی در اصفهان را بدون دغدغه دارید شاید بد نبباشد اما حتما مسایل مختلف را ارزیابی کنید و از همسرتان مشورت بگیرید. در کل بهترین راه حل مشکل صحبت صریح با خانواده خودتان است , انها باید بدانند با رفتارشان شما را چقدر از خود دور میکنند. اگر انها به رفتارشان پافشاری کنند سعی نکنید روش دیگری را پیش بگیرید و به مسایل مهم زندگی خودتان فکر کنید و بدنبال پیشرفت باشید و حرف و نظر دیگران برایتان ارزشی نداشته باشد تا به ارامش برسید.