بداخلاقی همسر دوم

Question

من شوهرم عاشقانه دوستم داشت یعنی اینو از نگاهش و رفتار ش میفهمیدم همیشه میترسه از این که یه روز از بودنش خسته بشم
من ازدواج دومم همسر اولم فوت کرده و یک دختر 10ساله دارم خودم 34سالمه الان 4ساله مجدد ازدواج کردم
چندوقته همسرم اخلاقش خیلی بدشده نسبت بهم خیلی خونسرد و بی تفاوته، خیلی تنبله زیاداهل کارکردن نیست به مادرش بی اندازه وابستگی داره ومتاسفانه اونهم خیلی بی اخلاق ودخالت کنه البته من خیلی رسمی باهاش رفتار میکنم ولی دورادور شوهرمو خیلی پر میکنه
اصلا به فکر نیست من واورده پرند من اینجا هیچ کسی و ندارم وواقعا تنهام تاساعت دوبعداز ظهر سرکاره میادناهار میخوره سریع میره میخوابه تا 8شب بلندمیشه پای تلویزیون تا 2نصف شب،
همش تکرار تکرار هروقت میگم بریم بیرون دوربزنیم غر میزنه مامانش دوستاش تا زنگ میزنن سریع میره لباس نمیخره دکترنمیبره پول آرایشگاه نمیده تولدمیخوام برم پول نمیده عروسی می خوام برم پول نمیده خونه کسی دعوت بشم پول شیرینی نمیده
ولی هرکس کادو بده مثلا پول باشه حق ندارم هزارتومنشو واسه خودم خرج کنم خدا به ما یک پسر داده الان یک سالشه
اگه براش لباس بخوام اسباب بازی بخوام پول نمیده اگرم 6ماه یکباربده همش غرزده داده یا نباید بخرم یا بخوام بخرم باید از خودم بخرم یارانشم تا بریزن چون دست منه حسابشو داره حق ندارم بهش دست بزنم
من خودم مستمری بگیرم به همین دلیل چون وضع مالی شوهرم از اول خوب نبود تو خرج خونه کمک کردم گوشت ومرغ خونه پول برق وتلفن همیشه با منه اونم روزی 25هزار تومن بهم پول میده 18هزارتومن خرج خونه 7هزارتومن خرجیه خودم همیشه تا بهش میگم لباس ندارم میگه روزی 7تومن خرجی میگیری جمع کن بخر ولی واقعا چون خرجی خونه دستمه اصلا جمع نمیشه سه ساله یه مانتو یه کفش یه شلوار چرا راه دوربرم یه لباس زیر واسه من نخريده همش سرپول دعوامون میشه خسته شدم با این حال زندگیمو دوست دارم نمی خوام همه چیز خراب بشه
از طرفی بی حوصلم انگیزه ندارم همش ناراحتم وسواس گرفتم همش درحال کارکردنم از چشمم افتاده احساس میکنم دیگه نسبت بهش احساس خاصی ندارم ازطرفی پسرمو دوست دارم نميتونم فکرکنم روزی کنارش نباشم ولی آخه با این روحیه خراب چه جوری ادامه بدم میشکنم داغون میشم
توروخدا راهنماییم کنین، بهش میگم من خیلی مراعات تورومیکنم هیچ زنی ونمیبینم دوروبرم مثل خودم رفتارکنه میگه غيرازاين هم باشی نمیتونی زندگی کنی چون همینه بیش تراز این من ندارم خرج کنم نیست بخدا دارم ازبین میرم.لطفا بهم بگین چیکار کنم

Answer 1

با سلام باتوجه به اینکه فرمودید قبلا خیلی شما را دوست داشته،بنظر من در رفتار وگفتارشما اشکالاتی هست که بتدریج موجب سردی وبدخلقي همسرتان شده،ممکن است چندان پولدار یا دست و دلباز نباشد اما اشکالاتی در مديريت مخارج نیز دارید،این موارد فقط با مشاوره حضوری قابل بحث و اصلاح است وطبيعيست که به این صورت شما نپذیرید که کلید مشکلات دست شماست اما اینها با مشاوره قابل اصلاح است،اما چند نکته کلیدی را متذکر میشوم،با مطالعه،کلاس یا مشاوره مهارتهای ارتباط با همسرتان را تقویت کنید ونیاز های روانی اورا بشناسید و رعایت کنید،از ابتدا نباید درآمد شخصيتان را صرف مخارج ضروری منزل میکردید با اینکار مسئولیت پذیری و اقتدار مالی همسرتان آسیب دیده و باید بتدریج ترمیم شود،یعنی هزینه های اصلی را او بدهد ودرامدشما اولا مال خودتان است ودر صورت تمایل به کمک در زندگی باید صرف مخارج شخصی وجزئي مثل آرایشگاه وهدايا و...شود،تاکید میکنم این تغییر باید تدریجی ونامحسوس اتفاق بیفتد چون ایشان بدعادت شده و ناراحت میشود،دیگر اینکه اولین دفعاتي که مرد خرجی را بدست زن می سپارد بسیار مهم است که در خاطرش خاطره ی اعتماد به خرج کردن شما شکل بگیرد حدس من اینست که شما همیشه خرجي کم می آورید و همیشه از کمبودها ونيازهايتان صحبت ميکنيد،این مسئله کافیست که او ازشما(عذر میخوام مثل کسی که طلبکارش را میبیند) فرار کند وبه مدیریت اقتصاديتان هم اعتماد نکند،گفتگوهای شما نباید دائم برسر این مسائل باشد،علت وابستگی به مادرش هم نیاز روانی به تایید است،آن چیزی که شما از او دریغ کرده ودر خانه کمبودش را دارد،اگر شما کلامتان را عوض کنید و ضعف اقتصاد وکمبودهارا به رخش نکشید،ودر عوض از تواناییها و نکات مثبتش تعریف و تشکر کنید،او بیشتر تمايل به ارتباط با شما خواهد داشت،همسر شما خسیس بحساب نمی آید چون مبلغی را دراختيارتان میگذارد که هرطور صلاح میدانید خرج کنید(جدای از خرجی منزل، درواقع ماهی200تومان فقط به خودتان ميبخشد،)افراد خسیس پول دست زنشان نمیدهند اما باید بپذیرید که درکنار همه ی خوبيهايش،مشکل اقتصادی دارد ،اجازه ندهید این مشکل روی رابطه ی شما تاثیر بگذارد،انشاله با مشاوره حضوري،رابطه ی عاشقانه تری را تجربه خواهید کرد