سلام خسته نباشید من چندین جور مشکل دارم یکیش این هست جایی که من مقصر نیستم همه من رو مقصر میدونن حتی همسرم هم با من این طور برخورد میکنه همه از اخلاق و خوبیهای من سو استفاده میکنن مثلا یک نمونه اش فامیلم که دوستمه چند روز پیش یک سو تفاهم پیش اومد که من هنوزم فکر میکنم بهم دروغ گفته من تو پیام بهش گفتم چرا بهم دروغ گفتی حتی چندین بار زنگش هم زدم گوشی رو نگرفت بعدش بهم پیام داد که این طرز حرف زدن درست نیست و ادامه پیامش بهم گفت حوصله مزخرفات رو ندارم و از این پیامها بهم دادی من بهش گفتم که بهت گفتم گوشی رو بردار سو تفاهم طرف بشه بعد بهش زنگ زدم و در مورد چیزهای دیگه با هم حرف زدیم و بعد دوباره که پیامهاش رو خوندم بهش تو چتم گفتم اگه کلمه ی دروغ من حرف بدی بود کلمه ی مزخرف شما هم حرف خوبی نبود و گفتم من اون لحظه اعصابم خورد بود و این کلمه به ذهنم رسید و باید بهت میگفتم که چرا راستش رو نگفتی و به هر حال ببخشید.وگفتم میدونم شما هم اعصابت خورد بود گفتی از کلمه ی مزخرف استفاده کردی.بعد بهم نه زنگ زد نه پیام داد نه معذرت خواهی کرد.چطور من تونستم معذرت خواهی کنم و قبول کردم که کارم اشتباه بود حتی به یکی از دوستام و شوهرم که گفتم بهم گفتن حرف دروغ بد نبود.بعد دیگه بهش نه زنگ زدم نه پیام دادم تا چند روز بعد که به مادرش زنگ زدم ميگفت من سر سنگین شدم و اون مریض شده بود من خبرش رو نگرفتم و منم گفتم من هر وقت زنگ یا پیام میدم که گوشی رو نمیگیره جواب پیام هم نمیده.آخرش من زنگش زدم با دوستم من حرف زدم.چون من همیشه زنگ دوست و فامیلم میزنم برا همه عادت شده همش از من توقع دارن منم روم نمیشه حرفهای دلم رو به زبون بیارم همش حرص میخورم.مثلا بهم میگن خبری ازت نیست زنگ نمیزنی من نميتونم بگم همیشه روزی چند بار من زنگ شما میزنم حالا من چند روز که زنگ نزدم خوب شما زنگم میزدین یک طوری با من حرف میزنند که انگار وظیفه ی من هست خبر اونها رو بگیرم همین خوبیهای من هم باعث شده خانواده شوهرم هم با من این طور باشن انتظارهای بیش از حد داشته باشم حتی خانواده شوهرم هم من و بچه ام یک ماه بدون همسرم بودیم خبری از ما نگرفتن همسرم کلاس داشته یک ماه نبوده خونه انگاری فقط ما باید وظیفه ی خودمون رو انجام بدیم اونها هیچ وظیفه ای ندارن کلا خانواده شوهرم اصلا برا ما زنگ نمیزنن نه اینکه فرهنگشون این باشه نه برا بقیه بچه هاش زنگ میزنه ولی چون ما زیادی محبت و عادت دادیم این طور با ما برخورد میکنند تازه خواهر شوهرهام یک طوری با شوهرم گلگی و حرف میزنن انگاری ما مقصریم مثلا دعوتمون میکنند عید قربان میگن بعد از ظهر داریم میریم سر قبر.بعد که ما نمیریم خونه اشون یک طوری با ما حرف میزنن که ما مقصریم.دعوتی اونها که ظهر ناهار هست نمیریم هم بخاطر این هست ما تا شهر اونها فاصله داریم نمیشه نرفته برگردیم.شوهر منم مقصره همش سکوت میکنه جوابشون رو نمیده ما مقصر میشیم منم جواب بدم با من بد برخورد میکنن که جواب نمیدم لطفا راهنماییم کنید ممنونم.