باسلام خدمت همه دست اندرکاران سایت زیبای قران ناطق خصوصا
سرکارخانم دکتر رستگارمقدم
من بیست ساله که ازدواج کردم دوتا بچه دارم
حدود دوماه پیش من وخانواده خودم وخودشون از خیانت همسرم مطلع شدیم البته قبلا خیلی تلاش کرده بودم که این موضوع علنی نشه ولی علنی شد ویه جورایی شدیداغرور ایشون جریحه دارشد وایشون خیلی خیلی خیلی مغرور هستند
من چون زندگیم وبچه هامو دوست دارم از اول زندگیم بنا رو بر احترام ومحبت شدید به همسر کذاشتم وایشون رو پیش خانواده هامون خیلی بالا بردم وهمه براشون احترام خاصی قایل بودن الان هم باوجود خیانتهمسرم باز هم همون محبت رو دارم وسعی کردم که فراموش کنم اما انگار نتیجه عکس میده وهمسرم فقط بخاطر بچه هام وترس از اینکه آبروشو تو محل کار نبرم داره به زندگی بامن ادامه می ده ، وشاهدش هم جمله ای بود که بهم گفت ( داری زیادی تلاش میکنی منو بحال خودم بزار)
ایشون هرچیزی که بخاد منو بهشون نزدیک کنه رد میکنه واصلا استقبال نمیکنه
من شدیدا به احترام ومحبت به همسر معتقدم
امابیشتراطرافیانم معتقدند من زیادی به همسرم محبت کردم ونتیجه اش شد خیانت اون
چون همسرم تمام لطف ومحبت منو وظیفه میدونه وقدرخوبیهامونمیدونه ونسبت به تمام فامیل هم کینه به دل گرفته ورفت وآمدمون رو با همه حتی پدر ومادرامون قطع کرده
البته رفتارش تو خونه کمی بهتر شده وقول داده که خیانت نکنه
اما هنوز هم بعضی رفتاراش مشکل دار ومشکوکه
البته بیشتر کاراش برا اینه که نمیخاد به قول خودش به من باج بده وخودشو همیشه برتر میدونه
لطفا یه راهکاری به من بدین که چجوری با این مرد رفتار کنم