باسلام و عرض ادب
وتشکر از وقت و تجربه ای که میگذارید
یک سال و نیمه عقدهستم اگر خدابخواد فروردین میرم خونه خودم
باخانواده همسرم باید در یک ساختمان زندگی کنیم
من به حدود زندگیم و مسائل خصوصی و شخصیم حساسم حتی اهل صحبت کردن درباره مسائلم با مادرو خواهرام نیستم خواستم بدونم چطور باید رفتار کنم که حدو مرز از ابتدای زندگی مشخص باشه
همسرم هم بامن هم عقیده است و خیلی تلاش کرداونجا نریم اما چاره ای نیست
ما قراره واحد روبه روی مادرشوهرم باشیم
خانواده همسرم هم خیلی اهل پرس و جو اینها هستن البته اینها روکنجکاوی یا دخالت نمیدونن بلکه صمیمیت عنوان میکنن
مثلا همین الان هرموقع تماس میگیرم برای احوال پرسی از من سوال میکنن کجایی ازصبح چه کارهایی کردی و...
خیلی وقتها مسائلی که پیش اومده عنوان کردم ازمادربزرگ و خاله همسرم شنیدم یعنی فرهنگ فامیل این هست که تو هیچ مسئله ای ازهم بی خبر نیستن و جزئیات زندگی و مسائل زناشوئی هم رو هم میدونن
حتی مادرشوهرم اززندگی خانواده اش برام تعریف میکنه که به نظرمن غیبته و خیلی ناراحت میشم و یه بار دوستانه و باشوخی خنده گفتم اما باعث ناراحتی شد
فرهنگ خانواده من اینطور نیست
ماهم خیلی باهم مهربون و صمیمی هستیم اما خیلی اهل حدو مرزیم
نمیخوام به مشکل و تنش بخورم لطفا سیاست های زندگی درهمسایگی خانواده همسر رو به من یاد بدید
درضمن من و همسرم هردو اجتماعی هستیم و رفت وآمد و روابط با دوستان رو خیلی دوست داریم
با این وضع از ریز رفت و آمدهای ماهم اطلاع پیدامیکنن
باتشکرو سپاس فراوان
التماس دعا