سلام
من تازه با این سایت آشنا شدم
ممنون میشم راهنمایی کنید تا مشکلم حل بشه
خرداد ۹۳ شوهرم خواستگاری کرد و خرداد ۹۴ عقد کردیم و هنوز ازدواج نکردیم
شوهرم مرد خوب و مدیری هست و اینو از دوران نامزدی فهمیدم
چون تو اون دوران اجازه کوچیکترین دخالت به خانواده و خواهرش نمیداد
همه چیز هم خوب پیش میرفت
تا اینکه فهمیدم خواهر شوهرم زیادی دخالت میکنه تو ی نرکاری
درحدی که تنها جاریم از دخالتها و جر و بحثها خسته شده و قطع رابطه کرده
من دلم نمیخواد صمیمیت خانواده ازهم بپاشه
اما دخالتهای بیمورد خواهر شوهر واقعا کلافه کننده است
با اینکه شوهرم خوب میتونه زندگیمونو مدیریت کنه اما تو این مورد کاری ازش برنمیاد جز قطع رابطه
الان هم شوهرم با من و خانواده قطع رابطه کرده
چطور باید از ادامه یافتن این روند در زندگی آیندمون جلوگیری کنم?
مثال پدرشوهرم بازنشسته هست و پول زیادی نداره. شوهرم ازم خواسته از طرف اونها درخواست حمایت مالی و هدایای بزرگ نکنم
منم قبول کردم. حتی برای عید و روز زن هدیه ای نگرفتم با اینکه عروس عقد کرده هستم و همه جا رسمه سال اول برا دختر طلا میبرن
من تا اینجا رعایت کردم تا به شوهرمم فشار مالی نیاد چون مخارج عروسی و تهیه مسکن بالاست
اما خواهر شوهرم دو هفته مونده به عید از شوهرم پول گرفت و برا مادرش طلای سنگین خرید و برامن هیچی
بعد عیدی برامنم هیچی ندادن حتی دیدنمونم نیامدن و رفتن سفر. و برا روز زن هم بنه تنها به شوهرم راهنمایی نکردن که سال اوله و باید هدیه بخری. بلکه بازم ازش پول گرفتن تا برا مادرشون طلا بخرن
اگه پول نداره و. باید رعایت کنم. چرا اونها اینو نمیفهمن!!! چرا??!
من از دخالتهای خواهر شوهر خسته ام
حتی تو مراسم عقدمون سکان رو تو دستش گرفته بود!
در ضمن اون ۴۵ سالشه! و مطلقه! امیدی برا بهبودش ندارم. برام دعا کنید