سلام خسته نباشید .من قبلاهم برای شماپیغام گزاشتم وجوابمودادید.اوندفعم دررابطه باخواهرشوهرم بود.خیلی به شوهرم نزدیکه همیشه کنارشوهرمه بااینکه ازش 6سال بزرگتره ودوتابچه هم داره منم دوسالهازدواج کردم وبارهابخاطرخواهرش باهمسرم بحثم شده سعی کردم یکم دوریکنم ازشون تاتورابطمون وزندگیم تاثیرنزاره .حالاخواهرشوهرم میخوادبیادخونمون چندروزبمونه چون شهرستان هستیم.من ازالان ناراحتم که بازدوباره بین منوشوهرم دعوامیشه.اخه چون همش جلوشوهرم بچشوخیلی بازوراحت شیرمیده وتانیمساعت بعدشم لباساش بالا...یاهرحرفی رومیزنه یاخیلی داداش داداش میکنه منم بخداهیچی براشوهرم کم نزاشتم ازهرلحاظ تیپ وقیافه ودلبری خیلی خیلی ازخواهراش وزنداداشاش سرم.ولی بازم شوارم بخواهرش خیلی توجه میکنه خسته شدم دیگه ازخواهرش متنفرم .برادورشدن اززندگیمون همیشه سوره کوثرمیخونم ولی بازم اینابهم چسبیدن البته قبول دارم خودمم یکمی حساسم نسبت ب خواهرش وزیادی وابستم ب شوهرم.انقد ک گیردادم دیگه خواهرشوفک میکنهکی هس یامن ب اون حسودیم میشه.خواهش میکنم باراهنماییتون ارومم کنیددرصمن من غریبم هستم