donya:
من شوهرم خیلی رفیق باز اگه دوستاش ساعت یک نصف شب هم بگن بیا بریم بیرون یه دوری بزنیم میره اما خدانکنه من بگم یا میگه خسته ام یا که میگه همش بیرونی ذیگه بسه اما من دوست دارم با خودش برم بیرون از تنهایی رفتن بدم میاد، حالا باید چکار کنم من خیلی تلاش می کنم برای خوب شدن اما فکر می کنم شوهرم نمیفهمه یجور دیگه برخورد می کنه
نمیشه که همش من خوب باشم پس مردا چی
همش میگه من مردم هر کاری بکنم عیبی نداره اما شما زنی
از نیشو کنایه هاش خسته شدم