باسلام
خانمي هستم ک یکسان و نیمه ازدواج کردم ولی از همون اول وسواس فکری شدید داشتم و جدیدا هم خییییییلی بدتر شدم بطوری ک ديگه رو هیچ چیزی تمرکز ندارم و خیلی مشاوره رفتم و درحال حاضر هم مشاوره میرم و مشاور تشخیص دادن افسردگی نسبتا شدید دارم و وسواس فکری از نوع cby البته اگه اسمشو اشتباه نگفته باشم دارم نسبت ب تمام حرفا و کارای اطرافيانم حساسیت پیدا کردم و ب همه چیز گیر ميدم و همش همسرمو با دیگران مقایسه میکنم و با اینکه مشاور روش های روان درمانی داده اما بازم فکرم مشغوله احساس میکنم زندگی خیلی بدی دارم و اگه خانواده شوهرم کاری بکنن دیگران چ فکرایی در موردشون میکنن البته نا گفته نماند ک خانواده همسرم هم خیلی مبادی آداب نيستن ولی همسرم مرد خوبيه اما در هر صورت زندگيمو خییییییلی با دیگران مقایسه میکنم و همش نگرانم دیگران چ فکری در مورد خانوادم میکنن تو رو خدا کمکم کنید ديگه خسته شدم از بس فکرای پوچ کردم دارم ديوونه میشم ممنون