سلام و خدا خیرتون بده.
راستش مسئله ای هست که منو خیلی اذیت میکنه و بارها تلاش کردم ترکش کنم اما انگار دست خودم نیست.من با اینکه خودم شاگرد اول دانشگاهم و همسر خیلی خوبی دارم و از نظر مالی در رفاهیم خداروشکر ولی نسبت به اغلب آدما حسودم حتی کسانی که شناختی ازشون ندارم!!!مثلا چند وقت پیش رفته بودم عروسی برادر دوستم.من اصلا عروس خانم رو نمیشناختم ولی به محض دیدنش بهش حسودیم شد و انگار که دارم آتیش میگیرم از حسادت!والا با منطق هم نتونستم جلوی خودم و حس بدم رو بگیرم مثلا عروسی من خیلی بهتر بود ولی من همش با تعریف دیگران از عروس انگار میخواستم آرزو کنم عروسیشون خراب شه!!!
میدونم تهِ پستیه...
یا مثلا اگر یکی از دوستانم از همسرش تعریف کنه تو دلم میگم کاش دعواشون بشه!!!با اینکه خودم باهمسرم مشکلی ندارم!
البته نسبت به بعضی دوستان و آشنایان اینطور نیستم و از پیشرفتشون خوشحال میشم ولی...
چندوقت پیش یکی از دوستام که چند ماه دیگه عروسیشه عکس خونه ای که قراره بعد عروسی برن توش رو نشونم داد و باز حس حسادت اومد سراغم.انگار داغ میشم و دوس ندارم همه چیز براشون خوب پیش بره.
باتوجه به اینکه این ویژگی در سایر افراد خانواده ما نیست و مربوط به تربیت نمیشه به نظرتون از کجا ریشه گرفته؟
چطوری ترکش کنم؟خودم خیلی ناراحتم ازین خصلت بد...دوست دارم خیرخواه دیگران باشم.
ضمنا از نظر زیبایی و قد و هرچیزی که نگاه میکنم هیچوقت مشکلی نداشتم و شکر خدا همه چی تمومم نمیدونم چرا انقدر بخیلم...دوران مدرسه هم به همکلاسیایی که درسشون از من بهتر بود حسادت میکردم.
الان بیشتر رو زندگی شخصی دیگران با همسرشون حسادت میکنم و روی مدل عروسی ای که میگیرن.
میدونم خیلی بچگانه و بیخوده این ویژگیم خواهشا نجاتم بدید.ضمنا ۲۱ ساله.
ممنون