با سلام من یک دختر ۶ساله دارم که چند روز پیش پدر بزرگش بعد از ۶ماه بیماری(سرطان) فوت کرده،ما از روز اول مستقیم نگفتیم چه اتفاقی افتاده و دو سه روز اول مراسم منزل مادر بزرگ دیگرش بوده ولی ظاهرا به شکلی در جریان هست چون دیده بود که پدر بزرگ حالشون خیلی بده ،خاله اش هم گفت این بچه خیلی تو خودش هست و ناراحته،یک بار بعد از مجلس بردیمش منزل مرحوم بقیه هم مراعات کردن و گریه و زاری نبود ولی عکس و لباس مشکی و بنرتسلیت سر در منزل و ...
در هر صورت یه کمی آروم گریه کرد ولی زود خودش حواسشو پرت کرد، الان نه دلش میخواهد منزل خودمون بیاد نه منزل پدربزرگش،با اینکه پدر و برادرش واضح باهاش صحبت کردند و اصلا هم جو منزل خودمون غیر عادی نیست ،ضمن اینکه بچه بسیار باهوشیه و کاملا عاقلانه سوال میپرسه ولی نسبت به این اتفاق ظاهرا تکلیفش با خودش معلوم نیست،نمیدونه چی کار کنه؟؟
اغلب تو خودشه و اصلا حاضر نیست موضوع رو مطرح کنه و خودشو راحت کنه،فردا روز هفته و میخوایم بریم سر مزار و ظهر هم مجلس داریم.
ضمن اینکه عمویی داشته که ۱۸ سال پیش مرحوم شده گاهی عکیشو دیده و خیلی کم تو خانواده در موردش صحبت شده،یکی دو بار هم سر مزارش با ما اومده ،چند وقتی هم هست که مرتب میگه بریم سر خاک عمو و اظهار تمایل و دلتنگی میکرد.
صلاح میدونید فردا ببریمش هردو نزدیک هم دفن شده اند؟