سلام 23 سالمه و 9 ماه هست که با کسی که چندسال همدیگرو دوست داشتیم عقد کردم. رابطه خوبی داریم شوهرم مرد منطقی و عاقلیه مشکلی که دارم اینکه شوهرم خیلی بهم سخت گیری میکنه و همین مسئله باعث شده بهش دروغ بگم مثلا مامانم طبقه پایین خونمون مغازه داره بعضی وقتا میرم مغازه ولی به شوهرم نمیگم یا اینکه یکی از خاله هام یکی از شهرای نزدیکمون زندگی میکنن و تقریبا آخر هفته ها میان اینجا و طبقه پایین خونه ما یه سوییت دارن وقتی میان من میرم پیش دخترخالم چون هم سنمه و به شوهرم نمیگم و شوهرم شدیدا با این موضوع مشکل داره و میگه باید نری چون از دخترخالم بدش میاد و میگه دختر خوبی نیست و روی تو تاثیر میذاره دخترخالمم مثل من عقد کردس و همش از شوهرش تعریف میکنه و شوهره من میگه این کلاس بیخودی میذاره. شوهرم خیلی واسه حجابم بهم سخت گیری میکنه در کل فرهنگشون با ما خیلی فرق داره و میگه من شوهرتم دوست دارم تو اونجوری بگردی که من دوست دارم. مثلا دخترخاله هام با هم میرن بیرون دور میزنن ولی شوهره من اجازه نمیده من با اونا برم منم بعضی وقتا بهش دروغ میگم اونم همیشه میفهمه دروغ گفتم اعتمادشو از دست میده. امروزم باز پایین بودم زنگ زد گفتم خونه ام ولی قبلش زنگیده بود خونه بابام بهش گفته بود پایینم خیلی ناراحت شد گفت چرا دروغ میگی منم گفتم تو منو محدود میکنی منم مجبور میشم دروغ بگم . نمیخوام بهش دروغ بگم ولی نمیتونم نمیدونم چکار کنم کمکم کنید خواهش میکنم شوهرمو خیلی دوست دارم همه چیش خوبه فقط خیلی محدودم کرده چکار کنم. میگه بهت اعتماد ندارم میگه دختر خالت زندگیه مارو خراب میکنه. توروخدا هرچی زودتر جوابمو بدید دارم دیوونه میشم