تجربه مشاوره بنده نشان داده برخي از والدين نسبت به رفتارهاي فرزندان خود قضاوت صحيحي ندارند و نسبت به آن دچار افراط مي شوند. شما هم قبل از هر چيزي بايد با دقت بررسي كنيد كه آيا نسبت به رفتار فرزند خود قضاوت درستي داريد يا نه؟ از آنجا كه وجود برخي از رفتارهاي پرخاشگرانه در كودك طبيعي است، بايد بررسي كنيد كه آيا رفتارهاي كودك شما از حد طبيعي بيشتر است يا نه؟ شايد توقعات شما از فرزندتان زياد است و توقع داريد او در برابر رفتار ديگران بي تفاوت باشد و از خود هيچ عكس العملي نشان ندهد؟ به هر حال قبل از هر اقدامي بايد با دقت اين سوال مهم را جواب دهيد آيا رفتار فرزندم از حد طبيعي فراتر است و يا اينكه من توقعات غير عادي از او دارم؟
پرخاشگري چيست؟
بر طبق يك تعريف ، پرخاشگري رفتاري است كه به قصد آزار كسي يا آسيب رساندن به چيزي ابراز مي شود . در اين تعريف نيت فرد پرخاشگر مستند است.
حال ميخواهيم به اين سؤال مهم كه گه گاه والدين از خود ميپرسند جواب دهيم؛ «چرا فرزندم پرخاشگري ميكند؟ با او چه كار كنم؟ آيا بايد او را تنبيه كنم و سرجايش بنشانم يا اينكه صبر كنم و كوتاه بيايم به اين اميد كه به مرور خوب ميشود؟» در مطالعهاي طولي (هيرسمن و همكاران، 1984) ميزان پرخاشگري تعدادي كودك در زمانهاي مختلف و طي سالهاي متمادي (از 8 سال تا 30 سال) اندازهگيري شد؛ نتايج تحقيق نشان داد كودكاني كه در 8 سالگي از سوي همسالانشان به عنوان پرخاشگر معرفي شده بودند در سالهاي بعد نيز توسط ديگران به عنوان پرخاشگر معرفي ميشدند.
با در نظر گرفتن اين تحقيق و تحقيقات مشابه ديگر، روانشناسان بر لزوم مداخله و اصلاح رفتار پرخاشگرانه كودك تأكيد دارند و عوامل چندي را براي پرخاشگري دوران كودكی مهم ميدانند.
عوامل پرخاشگري در كودك
1. پايين بودن قند خون به عنوان يك عامل خصومت و تمايلات پرخاشگرانه عمل ميكند.
2. از ديگر عوامل مهم رفتار پرخاشگرانه، اعمال شيوههاي تربيتي مستبدانه و پرخاشگرانه در خانواده است. اگر كودك پرخاشگري ميكند، بررسي شيوه تربيتي پدر و مادر نيز ضرورت دارد. پدر يا مادري كه در خانواده پرخاشگري ميكند، سرمشقي براي كودك خود ميشود؛ كودك با مشاهده و تقليد رفتار پرخاشگرانه والدين، پرخاشگري را ياد ميگيرد و از آن براي غلبه بر ناكاميها و كنار آمدن با موقعيتهاي سخت زندگي، استفاده ميكند.
والديني كه از شيوههاي تربيتي مستبدانه مثل تنبيه بدني، دستورات مستقيم بدون توجيه كردن آنها ( تو بايد اين كار را انجام دهي چون من ميخواهم)، تهديد (اگر اين كار را انجام ندهي از بيرون رفتن خبري نيست) و محروميت (حق نداري دوستت را به خانه بياوري چون من از او خوشم نميآيد) استفاده ميكنند، احتمال پرخاشگري فرزند خود را افزايش ميدهند. همچنين در اين خانوادهها روابط صميمانه بين اعضاء، كمرنگ است؛ افراد خانواده احساس محبت و علاقه خود را به صورت كلامي و غيركلامي به يكديگر نشان نميدهند، در نتيجه احساس طرد شدن و دوست داشتني نبودن در ذهن کودک شکل می گیرد که تا حد زيادي رفتار پرخاشگرانه را در او افزايش ميدهد.
معمولاً والدين در چنين خانوادههايي، در پاداش و تنبيه رفتارهاي كودكشان، طريقه ثابتي ندارند، يعني وقتي والدين در حالت رواني خوبي هستند رفتارهاي پرخاشگرانه را به شكلهاي گوناگون (توجه كردن و يا برآورده كردن خواسته كودك) تقويت ميكنند و زماني كه والدين در حالت رواني خوبي نبوده و حوصله ندارند، همان رفتار كودك را تنبيه و سرزنش ميكنند. از اينرو شدت تنبيه به عمل و رفتار پرخاشگرانه كودك ارتباط چنداني ندارد، بلكه نوع احساسات والدين شدت آن را معين ميكند.