سلام و تشکر,خیلی نیازبه یه همچین سایتی داشتم.
من سیما سی ساله دانشجوی دکتری و دبیر,همسرم سی وپنج ساله ارشدعمران و کارمند و عضوشورای شهر و حسابی پرمشغله.
چهارساله ازدواج کردیم,علیرغم شرایط مالی و اجتماعی و تحصیلی و کاری مناسب,هرسال دوسه تادعوای شدید درحد فیزیکی داریم,
من بسیارنگرانم چون کم کم باید بچه دار بشیم,از شدت دعواهامون گاهی از این زندگی ناامید میشم و در زمانهای آرامش خودم روخوشبخت ترین می بینم,چکاربایدبکنم.
من و همسرم هردو آدمهای هیجانی و برونگراهستیم(البته فکرمیکنم)سریع شاد و سریع عصبانی میشویم.هردومشغله زیاد داریم.
من فکرمیکنم همسرم گاهی خیلی مغرور و لجبازه و وقتی عصبانی میشه تاحدمرگ باهام دشمنی میکنه,یروز تو آرامش گفت گاهی که بدمیشی و حرصم رو درمیاری دلم میخواد واسه لج کردن با تو هم که شده برم یه زن دیگه بگیرم!!!
من ازنظرظاهر(قیافه)خیلی ازهمسرم بهترم و همسرم تو شهربزرگتری از شهرما زندگی کرده,بقیه چیزهامون تقریبا برابره حتی فرهنگ و وضع مالی واجتماعی خانواده هامون,
اما خانواده اش واسش دنبال دکتر بودن بگیرن و کل فامیلش خیلی تحویلش میگیرن, خانواده و فامیل منم فکشونمیکردن من به یه همچین پسری(ازنظرقیافه)بله بدم.یعنی هردوفامیل فک میکردن لطف کردن طرف مقابل رو راه دادن تو جمعشون و هردوطرف هم فک میکنن پسرشون یادخترشون(یعنی من و همسرم)از اون یکی سرتره و حیف شده!!!
ماهردو بچه های موفق دوفامیل بودیم که باهم ازدواج کردیم. ازدواجی بااصرارشدیدهمسرم و بابی حسی از طرف من که عقلم قبولش کرد.
اماالان همدیگه رو دوست داریم امااین دعواهای شدیدگهگاهی مان, منو نگران میکنه,هربارکه دعوامیکنیم فک میکنیم دیگه تموم شد و باید جدا شویم,امابعدآشتی هردوازجداشدن میترسیم.
خواهش میکنم کمکم کنید من نمیخوام زندگیم خراب بشه,باید چیکارکنم؟