با عرض سلام و ادب خدمت مشاور محترم
4 سال است که ازدواج کردیم و در طول این مدت با وجود تمام تندی ها وبدزبانی ها،سردی ها .. خانواده همسرم سعی من بر این بوده که روابطم رو باهاشون بهبود بدهم ،با وجود اینکه در ابتدای ازدواج بارها ابراز خوشحالی بابت وصلت با خانواده بنده کردن اما بعد از ازدواج ورق برگشت و با ایجاد نزاع با خانواده من به کلی قطع رابطه کردند و بعد ها بنده متوجه شدم که با بسیاری از اقوام نزدیک خودشون قطع رابطه کرده اند و این موضوع مسیله مهمی براشون به حساب نمیاد...در حالی که در خانواده بنده،هیچ وقت قطع رابطه ای اتفاق نیفتاده.همسرم به شدت تحت سلطه پدرش است وخیلی از این رفتارها رو از ایشون یاد میگیره،با وجود اینکه راه دور از خانواده ها زندگی میکنیم هر موقع که برای دیدار خانواده ها به شهرمون برمیگردیم ایشون خیلی کم به منزل پدرم سر میزنه و با همه به خصوص مادرم در کمال بی اعتنایی رفتار میکنه با اینکه اونها در کمال احترام با ایشون برخورد دارند،و در طول این مدت بنده بیشتر از اینکه منزل پدر باشم در منزل پدرشوهرم هستم رفتار بسیار گرمی با ایشان دارم(با وجود تمام دلخوری های و بی احترامی هایی که در گذشته به من و پدرمادرم داشته اند) باز هم ایشون چنین رفتاری داره و اگر به ایشون گوشزد کنم به کلی منکر می شه... و رفتار بد دیگه ای که در این رابطه دارند این هست که در بسیاری از رفت و امد ها با اقوام غیبت و گاها تهمت در حق پدرومادر دلسوز من روا ََمیداره... لطفا راهنماییم کنید که چه رفتاری داشته باشم که این وضع تغییر کنه و نه پدرومادرم و نه همسرم دلخور نباشند...خیلی خسته ام از این سردی ها و تابحال در خانواده پدریم با این رفتارهای جسورانه مواجه نبوده ام.