معلم هستم وتمام حقوقم را به قسط وبچه ها وخودم خرج می کنم شوهرم نه با خرج مدرسه پسر و دخترم کار دارد نه با لباس وخرج های این چنین، فقط دست وپا شکسته به کمک یارانه خوردو خوراک مان را می دهد هرازگاهی هم به بهانه ای پولی از من می خواهد وقتی هم به او می گویم ندارم دعوا ی حسابی راه می اندازد قهر می کند برای غذا خانه نمی آید در اتاق دیگر می خوابد طوریکه بچه ها خیلی ناراحت میشوند و آسیب می بینند و من مجبور میشم پولی که برای لباس یا وسایل دیگر دختر ۱۶ ساله ام کنار گذاشتم را به او بدهم تا به این وضعیت خاتمه دهم وقتی هم اعتراض میکنم میگوید اصلا سرکار نرو، درضمن وی شدید سیگاری است وبه اعتیادش مشکوکم شغلش هم آزاد است واحساس میکنم خیلی دروغ میگوید وخود را به مظلومیت میزند