سلام عزیزم
شما به خدا قسم میدم کمکم کنید
40 ساله هستم بیست سال هست ازدواج کردم همسرم از همیشه از همون اول با بی توجهی و کم محلی به من و خانوادم باعث آزار و اذیت من میشه درصورتی که تو وجود من نیست که با خانواده خودش همین رفتار بکنم همیشه با احترام و محبت برخورد میکنم دقیقا برعکس رفتار همسرم
با این که از نظر اندام و قیافه و خانه داری تو فامیل خودش زبانزد هستم ولی همش مورد بی مهری قرار میگیرم از نظر مالی بی نهایت به من و بچه ها میرسه ولی زبانی روز نیست دل من یا بچه ها خون نکنه
همیشه فکر میکنم تو یه قصر طلا با تمام امکانات زندگی میکنم ولی زبونش مثل ماری هست که باید بدونم هر روز نیشهایی بهم میزنه که گاهی مردن میشه آرزوم حدود 15 سال پنهانی تریاک مصرف میکرد وبابت این موضوع خیلی درگیری و فشار روم بود قبول نمیکرد و حاشا میکرد الانم فکر کنم دوسال هست ترامادول میخوره ولی دیگه توانی برای پیگیری و بحث ندارم
خانواده من مذهبی و تحصیل کرده درحد مدیر و کارمند و وکیل ولی از نظر اجتماعی که تو مراسم ها و مردم حضور داشته باشن و مالی مثل خانواده شوهرم نیستند درضمن فامیل دور هستیم ولی خانواده همسرم تو این بیست سال بعد ازدواج خیلی از نظر مالی پیشرفت کردند من باهاش از صفر شروع کردم تا به این موقعیت مالی رسیده.
مشگل اصلیم الان چند ماه هست دیگه با کسی نمیتونم ارتباط برقرار کنم موقع حرف زدن خیلی عادی تمام اعضای صورتم شروع به لرزیدن میکنه و کنار لب یاگونه مخصوصا چپ صورتم میلرزه میدونم بابت این جرو بحثهایی چندساله هست کمکم کنید نمیدونم چکار کنم کم کم دلم نمیخواد با کسی صحبت کنم خیلی خجالت میکشم بابت مشگلم