منو همسرم سه ماهه عقد کردیم.طی این مدت از من و کارام مرتب ایراد میگیره.در صورتی که گاهأ کارها غیر عمدی بوده.از طرفی ما مشکلات زیادی از زمان عقد به این طرف داشتیم و به نوعی برای به دست آوردن خواسته هاش از طرف من به تهدید پناه میبره و منم چون دوسش دارم برای اینکه مشکلاتمون بزرگتر نشه قبول میکنم.مثلأ برای پا گشای مادر من تعیین تکلیف کرد که باید یه تیکه از لوازمی که مخصوص من هست رو بخرن یا ریش تراش یا یکی از جهازی که میخوام بخرم باشه اگرنه نمیام خونتون و هزارتا تهدید دیگه.مادر من هم قستش خریدن پلوپز بود که به اجبار من به میز تلویزیون تغییر کرد.با اینکه بهش نگفتم چون تو تهدید کردی میز گرفتم اما از درون خیلی ناراحتم.توی این مدت همه چیز به رسم اونا شده.و من و خانوادمو انگار داره استثمار میکنه و از نظر روحی خیلی در عذابم.حتی پولای خودمم ازم گرفته و پس نمیده هیچ اگرم به زبون بیارم تهدید میکنه و میگه تو پول پرستی و همه پولاتو بهت میدم و در نهایت حتی پول تو جیبیمم به زور میده.من خیلی اعصابم خرابه یه مدتم قبل از ازدواج تحت درمان روان پزشک بودم.داروها قطع شده اما من به شدت هیستریک شدم.لطفأ عاجزانه کمکم کنید.ممنون
اینم بگم که من لیسانس دارم و همسرم ترم آخر فوق دیپلم.شاید برای راهنمایی مهم باشه.