شما میگید چیکار کنم؟؟

Question

من ۱۸ساله باهمسرم زندگی میکنم ،خودم ۳۹سال شاغل،همسرم ۴۵سال کارمند،صاحب دوفرزند پسر ۱۷و۱۳ساله هستیم
تو زندگی از همان ابتدا رفتار همسرم طوری بود که اصلا توی مسایل مالی بامن مشورت نمیکرد، یعنی خودش به تنهایی تصمیم میگرفت و اجرا میکرد و من هم اعتراضی نداشتم یا اگرهم گله میکردم بی فایده بود
تااینکه شوهرم کلی قرض بالا آورد، تاجاییکه خونمونو مجبور شدیم بفروشیم ،همسرم از دست طلبکارا فراری شد و ....
من با تمام مشکلات واستادم و با درآمد کمی که دارم تا الان زندگیمو راه بردم و روی پای خودم ایستادم
از اجاره خونه گرفته تا مخارج بچه ها و زندگی تااااا... الی آخر باخودم بوده (ازسال ۹۰تا حالا)،الان به ظاهر همه چی خوبه اما یه سری افکار گذشته منو اذیت میکنه
۱.زمانیکه اختلاف داشتیم همسرم پشت سرم پیش خونوادش چیزهایی گفته که اصلا صحت نداشته و فقط میخواسته با این کاراش حقو بهش بدن ،که من الان هرازگاهی این جملات رو از زبان خونوادش میشنوم ونمیدونم باید به روی شوهرم بیارم یانه ،البته قبلا یه موردو که گفتم کلا انکار کرد
۲.باتوجه به مشکلات پیش آمده ،آیا دوباره باید بهش اعتماد کنم یاخیر؟
این حرفا خیلی اذیتم میکنه،عین بختک افتاده توسرم،بدجور اذریتم میکنه طوریکه نمیتونم باهمسرم احساس صمیمیت کنم،شما میگید چیکارکنم؟

Answer 1

صبر و تحمل و پشتکار شما قابل تقدیر و بسیار ارزشمند است. شما وقتی ازدواج میکنید باید همسرتان را با تمام نکات مثبت و اشکالاتش قبول کنید. اینکه او در این مسایل مقصر بوده است, محرز است اما شما نباید فکر کنید که همه چیز از اشتباهات او نشات میگیرد. به خوبیها و محبتهای او فکر کنید و نگزارید افکار منفی شما را اذیت کند. شاید در گذشته بدلیل فشار زیاد حرفهایی زده شما میتوانید به خانواده همسرتان خیلی ساده بگویید که او در انوقت تحت فشار بوده و حرفهایش صحت نداشته و نیازی به مشاجره دوباره درباره گذشته نیست. در باره اعتماد دوباره حتما با خودش صحبت کنید و بگویید که میخواهید دوباره باو اعتماد کنید از او مهربانانه بخواهید تمام تلاشش را در جهت جلب اعتماد شما انجام دهد. اورا کمک کنید و حامیش باشید. صمیمیت شما بهترین کمک برای اوست.