باسلام و عرض ادب.چهار ماه پیش من و همسرم عقد کردیم.همسر من اسفراینی هستن و در دوران نامزدی اصرار داشتن که ما رسم داریم شب عقد منزل پدر زن بمونیم.به خواهش من و پادرمیونی یکی از دوستان پدر و مادرم اجازه دادن شب عقد ایشون بمونن.فردای عقد من و همسرم و پدر و برادرم برای چند روز به سفر رفتیم اما متأسفانه مادر و برادرم چون ما قلیون کشیدیم به همسرم پشت کردن و به هیچ وجه باایشون صحبت نکردن.در صورتی که اولأ ما قبلأ در منزل قلیون داشتیم و برادرم استفاده میکرد و دومأ قلیون در سفر به اصرار من بود و همسرم بی گناه بود.چند هفته بعد از اون سفر همسرم منو به سفر مشهد برد اما چون از رفتار اون روز مادرم ناراحت بود و توی اون مدت نه دعوتش کرده بودن و نه حالی ازش پرسیده بودن بی خداحافظی منو برد.توی پرانتز بگم که سه میلیون پول و سکه سر عقد جمع شد که مادرم اونو ازمون گرفت و سر این قضیه همسرم با من دعوا کرد که چرا پول مارو برده.راستش خلاصه کردن سخته اما ازون ماجراها به این طرف خونوادم همسرم رو دعوت زیادی نکردن.توی این چهار ماه همسرم فقط پنج بار دعوت شده.از طرفیم سر عیدی دادن و شب موندن منزل ما دایم بامن بحث میکنه که چرا بابات به من عیدی نداده تا حالا و چرا نمیذاره من شب اونجا بمونم.خلاصه که الان من بین خونوادم و همسرم گیر کردم.ایشون میگن دیگه خونتون نمیام چون بهم بی احترامی شده و پدرو مادرمم میگن ما بهش زنگ نمیزنیم چون ااون توقع زیادی داره.حالا رابطه ها بد شده.از طرفی دو برادر من هیچ اهمیتی به همسرم نمیدن و کلأ باید بگم نادیده میگیرنش.من به کمک احتیاج دارم.نمیدونم تونستم منظور رو انتقال بدم یا نه اما من نمیدونم بین اینها چیکار کنم.راه حل نیاز دارم.راستی همسرم از مادرم تلفنشونو خواست مادرم نداد.حالا همسرم لج کرده که دیگه به هیچ وجه تماسی با مادرت نمیگیرم چون بهم توهین شده.عید قربان نه حضوری نه تلفنی به پدر مادرم تبریک نگفت.عید غدیر هم که چون سید هستن پدرم با پدرشون و مادرم با مادرشون تلفنی تبریک گفتن.حالا هم گیر داده که چرا پدر مادرت نیومدن عید دیدنی داماد سیدشون.پدرم برای ایشون و خونوادش هدایایی به عنوان عیدی فرستاد چون عید اونا بود.چه کنم؟من خیلی حساس شدم.حتی سر قضیه ی شب موندن همسرم خونه ما و عیدی ندادن پدرم به ایشون ما دعوامون شد من کارم به بیمارستان کشید.من خیلی کمک نیاز دارم.ممنونم از وقتی که میذارید.