1 من وهمسرم15 ساله ازدواج کردیم همسرم خیلی به خانوادش اهمیت میده وحرفشونا قبول داره طوری که سالهای قبل مادرشوهرم از این موضوع سواستفاده می کرد ومیونه ی من وهمسرم را بهم میزد.تا چندماه پیش اصلا حرف خانوادشو نمیتکنستن بزم ودعوا راه میافتاد
مادر شوهرم به زبون پیش همه میگه عروسم خیلی خوبه وبادخترام فرق نداره ولی درعمل خیلی بین من ودختراش فرق میذاره.وباچرب زبونی شوهرم هم گول این حرفاشو میخوره.همسرم میبینه که
که من هر کاری دارن را انجان میدم واونا حبران هم نمی کنند ویا در اندازه من نیست ولب باز هم همه حقو به اونا میده
مادرشوهرم نوهی دختریشو خییییییلی دوست داره ولی بچه منو فقط بازبون وانمود میکنه دوست داره همسرم هم میبینه ولی هیچ وقت بین منو خانوادش حق رابه من نمیده
درضمن هرجی به همسرم میگم حرف هان راپیش خانوادت نگو ( اونا خیییلی تودارن)گوش نمیکنه وبا اینکه بچه من بچه خوبیه همه ش بچه ام راپیش خانوادش خراب میکنه
البته همسرم خیلی مرد خوبیه ومن خیلی دوستش دارم .
اینکه میگم فرق میذازن مثلا برای عروسی برادر شوهرم من وشوهرم خیلی زحمت کشیدیم وبی مادر شوهرم برای من بک قواره پرهن خرید ولی برلی خواهر شوهرام نیم ست طلا خرید شوهرم هیچی به روی خانوادش هم نیاورد ومن که به همسرم گفتم گفت ول کن مهم خود منم
یه سوال دیگه هنسرم بااینکه توخانواره ای نذهبی بزرگ شده ولی یه وقتهلیی عکس هاس سکس وفیلم های سکسی تواینترنت میبینه البته فکر میکنه من خبر ندارم