سلام. من و همسرم رابطه خوبی داریم و از لحاظ جنسی و عاطفی به شوهرم می رسم و هر دو مذهبی هستیم...
همسر من رو محرم و نامحرم نسبت به من خیلی حساسه و منو خیلی محدود کرده مثلا.. من تو بانک کار میکردم گفت دوست ندارم با نامحرم حرف بزنی و نذاشت برم و.... کلا رو حجاب و برخورد من با نامحرم سخت میگیره ...
و خودش با این که ادعا داره مذهبیه ولی اصلا رعایت نمیکنه و با نامحرم خیلی شوخی میکنه... البته کلا ادم شوخیه و با همه شوخی میکنه.... ولی من دوست ندارم با نامحرم خصوصا فامیلاشون شوخی کنه....
مثلا دختر عموی ناتنی اش که کلا هیچ رابطه خونی ندارن نه از پدری و نه مادری... و فوق العاده ادم راحتیه با نامحرم ولی ازدواج کرده. .23 سالشه و اصلا محرم و نامحرم نمیدونه و خیلی به خودش میرسه از مو گر فته تا ناخن و ... فقط ماهی یک میلیون خرج هیکلش میکنه و خیلی لوس حرف میزنه و تو مجالس مهمونی و عروسی بت لباسهای گرون و نیمه لخت میاد جلو نامحرم....
از قضا با شوهر من هم خیلی شوخی دارن و شوهر منم باهاش خیلی شوخی میکنه....
حتی خود شوهرم قبل از اینکه منو بگیره تعریف میکرد که دختره از دستشویی میاد بیرون و مضطرب بوده و تو گوش دختر دیگه ای چیزی میگه و شوهرم سریع بهش میگه چیه شدی؟؟؟!!!!(یعنی پریود شدی)
اخه درسته یا یه مرد چقدر باید پر رو باشه که اینو بگه به نامحرم...
یا میگفت اون موقع ها این دختره همش زل میزده بهش و نگاهش میکرده حالا نمیدونم عاشقانه یا هوسی... احتمالا کم سن و سال بودن نگاه عاشقانه میکرده....
یا تو فیلم عروسی ما اخر شب مختلط میشه و این خانم کاملا لباس نیمه لخت کوتاه و دکلته پوشیده و داره می رقصه که شوهر من اوایل فیلم مونو روزی سه چهاربار میدید و دقت که کردم میزد فقط اخر شب و میاورد که اون داره میرقصه....
کلا این موارد و شوخی هاشون منو حساس کرده جوری که اصلا دلم نمیخواد اینا باهم شوخی کنن ...
به شوهرم میگم اون نمیفهمه تو که مذهبی هستی جوابشو نده یا رو برگدون که بفهمه تو خوشت نمیا د ولی گوش نمیده .....
در صورتی که شوهرم در جمع با من خیلی سنگینه و من انگار نامحرمم براش.....
و تو عقد که بودیم میگفت تو جمع باهم حرف نزنیم و اگه من حرف میزدم عصبانی میشد که منو ببره خونمون....
چرا این شوهر که اینقدربا اینکه این قدرمن سنگینم سخت میگیره ولی خودش رعایت نمیکنه اصلا.....
جدیدا هیلی حساس شدم و به نشونه اعتراض ناراحتمو نشون میدم... البته با بقیه دختر عموهاشم شوخی میکنه ولی با این بیشتر
کلی باهاش حرف زدم که جوابشونو نده اونا بی حجاب بی حیا هستن تو رو نده به خاطر ارامش من و فقط به خاطر من شوخی نکن ولی میبینم جایی که من نیستم شوخی کردن....
که دیگه خسته شدم و وقتی قهر کردم اونم قهر کرده و حرف نمیزنه و شاکی شده که تو چرا ناراحت میشی
من چه کنم از دخترای فامیلشون خوشم نمیاد همه لوسن و حد و حدود نمیدونن و بی حجاب که چه عرض کافیه یه چایی بیان بگیرن برا شوهرم کل سینه شون معلوم میشه و کلا بسیار ناجور لباس میپوشن.......
من چه کنم که هم اونا و هم شوهرم بی توجه به من و ناراحتیم شوخی و بگو بخند دارن... در صورتی که شوهرم ادعا داره عاشق منه ولی حاضر نیست به خاطر ارامش من به اونا رو نده