سلام مدتی قبل من درخانه ی مادرم بودم وهرچقدربه شوهرم زنگ میزدم جواب نداد گفتم بیام خونه باپدرم به خونه خودم اومدم دیدم کسی توخونه نیست ولی ماشین شوهرم دم دره گفتم شاید خونه مامانش باشه دروباز کردم دیدم یه زن خونه مادرشوهرم هست .نرفتم تووگریه کنان اومدم بیرون پدرم هم دید .مادرشوهرمینا شهرستان بودن به شوهر خواهرشوهرم زنگ زدم اونم اومد گفتم که یه زن اینجابود زنه از درپشتی رفت.من تونرفته بودم شوهرم مست بود .شوهر خواهرش اونوخونشون برد به خدا اون روزمردم وزنده شدم فردا زنگ زدن هم خودش هم شوهر خواهرشوهرم گفتن که اون صیغه ی دوستش بود اومده بودن صحبت کنن قسم خورد که اون زن به شوهرم ربطی نداره گفتم دوستت کجاست گفت خجالت کشید نیومد زنه هم سنش از شوهرم زیادبود .خلاصه از اون روز بهش خیلی مشکوکم واقعا دیونه میشم بهش گیرمیدم از اون آدمای هرزه هم نیست فقط عیبش مشروب بود که بااونم مشکل داشتم حالا هی زنگ میزنم کجایی کی میای به خدا گاهی وقتا صبرم سرمیادمی خوام نباشم هرچی هم بخوام می گیره حساباش دستمه ولی بی اعتمادشدم واقعا توعذابم راهنماییم کنین چیکارکنم خودش هم میگه من تووبچمو دوست دارم واسه شماتلاش می کنم ولی باز مشکوکم.