سلام خسته نباشید.من هشت ساله که ازدواج کردم ولی تو این مدت خیلی آرامش تو زندگیم نداشتم به این دلیل که کلا همسری دارم که محبت نمیکنه و بلد نیست و از اول زندگیمون هم هر چی بهش گفتم که باید محبت بیشتری کنی و حتی موقع رابطه اگر من بگم دوست دارم اونم میگه در غیر اینصورت اصلا نمیگه و بدتر از همه اینکه از یکسال بعد از ازدواج من یک پیام مشکوک تو گوشیش دیدم و نگران کرد و وقتی خ دش فهمید که من متوجه شدم یه جوری ماست مالیش کرد و بعد از اون اکثر وقتها متوجه شدم که این رفتار بدش هست و همش پیام های مشکوک باعث شده بود که واقعا احساس آرامش نداشته باشم و همش مشکوک باشم حتی رفت کشور خارج و اونجا هم مطمئن هستم که رابطه داشت الانم یه گروه با دوستای قدیمی زدا بودن که همکلاسی های خانوم هم تو گروه بودن و بی حجاب هستند و چند بار به مناسبت های مختلف قرار گذاشته بودن و به صورت مختلط شام بیرون رفته بودن که این موضوع واقعا منو دلچرکی کرد و هر چی باهاش صحبت کردم که اینکارت باعث سرد شدن احساس من بهت میشه اصلا گوشش بدهکار نبود و فقط میگفت تو گوشیم فضولی نکن و خیلی ناراحت میشد.این رفتاراش باعث میشد که من بیشتر تجسس کنم و الان طوری شده که کلا اگر جایی بره کاری کنه به صورت عادی و روزمره اصلا برام تعریف نمیکنه و کلا از اول آدم کم حرفیه و باعث شده که دیگه خیلی صمیمی نباشیم با هم .حالا واقعا نمیدونم چکار کنم هر کاری میکنم فکر میکنه الان میخوام به اصطلاح خودش آمار بگیرم هر چی میپرسم جواب نمیده.و اینکه کارش طوری هست که هر چند هفته یک هفته میره تهران.چند وقت پیشم که اومد گفت میل جنسیم کم شده و این نگران ترم کرد.نمیدونم اصلا بهش نمیتونم اعتماد کنم و احساس خلأ محبت شدید میکنم و تو این هشت سال همش بی محبت بوده.اگر من مدام باهاش صحبت کنم و محبت کنم اونم یکم تغییر میکنه ولی زمانی که نتوانم به دلیل ناراحتی بهش محبت کنم اون خیلی سرد میشه.در ضمن اون خیلی دوست داشت من تو رشته اون ادامه تحصیل بدم اما من علاقه ای به رشتش نداشتم خودش دکتری داره و تو گروه مختلطی که داشت متوجه شدم به یکی از خانوم ها که متأهل هم هست به دلیل هم رشته بودن و حالا نمیدونم دلایل دیگه که بوده علاقه مند شده ولی الان فکر میکنم که دیگه احساسش نسبت به اون کم شده.چون شوهرم آدم بی احساسی هست من از جدی شدن رابطش با جنس مخالف زیاد نمیترسم ولی خوب میترسم که شاید کسی خیلی روش کار کنه و بتونه جذبش کنه.کلا شوهر من خانومی میخوادکه تو خیابان تیپ بزنه و از اونجا که من چادری هستم زیاد دل خوش نداره. و البته چون آدم کم حرفی هست اینها رو به من نمیگه و خودم احساس میکنم.این کابوس همیشه تو ذهنم هست که بلاخره کسی خودش رو به اون نزدیک کنه و زندگیم نابود بشه لطفا راهنمایی بفرمایید.