خانم کارشناس سلامي دوباره.خسته نباشيد.من اخه موندم جيکارکنم ازطرفي شوهرمودوست دارم ديوونه واراژطرفي شوهرم اخلاقش بد وافتضاحه.بيصبربداخلاق وابسته خونوادش وپرو ودرکوجکترين جروبحث ب پدرمادرمن وخودش فشهاي کثيف ميده.جيکارکنم .نامزدم سه ساله ولي دوشيزه نيسم.هزاربارهم بزرکاجمع شدن حرفيدن تاخوب بشيم ولي بعدده روز شروع شده دوباره.خونوادش منومقصرميدونن هميشه وکه من عصبانيش ميکنم ولي اصلا اونطورنيس شوهرم بيصبره وباکوجکترين حرف داغ ميکنه ودعواراه ميندازه وزمان دوستيمون هم اينطوربود ولي بعداينکه باهام رابطه ي نزديکي کرد بهم محبتش کم شد وتوجه نکرد بهم ودوران دوستيمون هم خونوادش خيلي اومدن وبابام راضي نبود بخاطردوري وفاصله ي زياد ولي باترفندهاي کوناکون بله روکرفتن وکفتن اکه ازدواج کنه خوب ميجه وماهم ساده شديم قول خورديم.تروخدا بکيدمن جيکارکنم ميترسم باهاش برم زيريه سقف واين هم بکم جندباربامادروخواهراش حرفم شده وشوهرمم باخونواده ي من حرفش شده وشديدن بي ادبي کرده ب خونوادم باژخونوادش بخشيدنش.ولي اوناکينه اي هستن شديد.دعواي من هم باعثش شوهرم شده که منوپيش خونوادش ادم حساب نميکنه وروحرف خونوادش حرف نميزنه ونامزدي حتي يبارنشده بريم ساندويج بخوريم بيرون واژشون ترسيده.وقتي ايتهارو ميکم بهش باهام دعواميکنه.منوراهنمايي کنيد که پيش باباش من جي بکم .ممنونم