سلام
عباداتتون قبول حق,ان شاالله.
پسر 5.5 ساله ام از تنها بودن به شدت میترسه,یعنی دو دقیقه بگم یه جا واستا,من جلوی چشماش برم تو مغاذه حاضر نیست!
البته در کودکیش من یک اشتباه بزرگ انجام دادم که تا مدتها چوبش رو خوردم.
وقتی 7،8 ماهه بود تا حدود یک سال و نیم من و همسرم موقعی که خواب بود توی ماشین میزاشتیمش و به خریدمون میرسیدیم..
چون خیلی زود از خواب بیدار میشد,اما توی ماشین راحت میخوابید,دلمون نمیومد بیدارش کنیم...اما پنج,شش بار پیش اومد که از خواب بیدار شده بود و وحشت زده,جیغ میزد...
بعد که متوجه اشتباهمون شدیم,دیگه هرگز این کار رو نکردیم.
و تا حدود 2 سال بعد هم عواقبش گردنمون رو گرفت,و هرموقع از خواب بیدار میشد,توی خونه,با جیغ وحشتناک بیدار میشد و دور و برش رو نگاه میکرد.
بهش حق میدادیم,چون خودمون باعثش بودیم.
اما کم کم خوب شد و الان که پنج سال و نیمه ش هست,با آرامش میخوابه و بیدار میشه.
اما ترس از تنهایی انگاری رفته تو وجودش,گهگاهی وقتی من توی اتاق دیگه باشم,یهو میپرسه مامان کجایی؟
خونه ای؟
و بعد که میفهمه هستم,به بازیش ادامه میده.
اما حاضر نیست حتی برای یک لحظه تنها باشه.
خواهر کوچکترش که 4 ساله ست,خیلی راحته و حتی خونه ی غریبه هام میگه من و بزارین برین!
اما این حتی خونه ی مامانم هم به سختی حاضره بمونه......
میدونیم اشتباه کردیم,ولی تا کی باید چوب استباهمون رو بخوریم؟
چکار کنم که بهتر بشه و خودش رو اذیت نکنه؟