باسلام خدمت استاد عزیز خوشبختانه از ابتدای زندگی دوساله ام باهمسرم از شما راهنمایی های زیادی گرفتم اما الان کمی فرق میکند
نزدیک عروسی هستیم و درگیر خرید های مختلف همسر من از همون اول باگرفتن عروسی به سبک من یا بانظر خانواده من مخالف بود اون دوست داشت یه عروسی ساده بگیره حتی تو خونه باشه!!!
کاصلا ما توی فامیلمون یل حداقل خانوادمون نداریم خلاصه با صحبت های من راضی شدن البته حق هم بامن بود چون همسرم موقع خواستگاری با این چیزا مخالف نبود حتی من خیلی چیزهای دیگه ای ک ایشون بعد از خواستگاری زیرش زد نادیده گرفتم
اما الان ک قبول کرده باز هر جا خرجی میکنه میگه تموم نشد یا مثلا میگه ای مسخره بازی ها چیه مثلا لباس عروس یا برای آرایشگاه عروس و خیلی آدمو بی انگیزه میکنه...من خیلی برای عروسیم آرزو داشتم اما الان دوست دارم زودتر تموم بشه چون باز میگه تو چند روز دیگه میگی یه بار واسه بچمون فلان کار هزینه بر مثلا انجام بدیم اینم بگم من خیلی نسبت به مثلا خواهرم کمتر خرج کردم مثلا یه مورد آریشگاه ک خواهرم یک تومن داده بود من فقط۱۰۰تومن میخوام هزینه کنم اما بازم میگه زیاده!!!!
آخه عروسی خرج داره اینو نمیفهمه شده باهم ۲۰۰تومن کتاب خریدیم اما به علایق من ک میرسه دیگه زیاده....
هی نمیدونم چیکار کنم همسرم همش فکر میکنه من باید مثل اون بشم ...
الان نمیدونم چیکار کنم از این خرجها بگذرم باید تا آخر عمر حسرت بخورم چرا اینجور ک میخواستم نشد ....
اگه نگذرم باید همسرم وغرررر هاشو تحمل کنم چون اونکاری ک من میخوام میکنه اما بعد غررشم میزنه .
سر همین مسائل دیشب دعوای بدی کردیم یعنی فقط لفظی اما من گفتم اصلا باهات ازدواج نمیکنم واقعا حالم بد میشه دیگه از طرفی هم خانوادم فکر میکنن همسرم آدم خسیسی در صورتی ک تو مسئله ای ک خودش بخواد خیییییلی خرج میکنه
بنظرتون چیکار کنم احساس میکنم همسرم قدر منو نمیدونه میخواد راحت منو به دست بیاره تورو خدا بنظرتون چیکا. کنم اگه خودم یه سری هزینه هارو متقبل بشم بده؟!!
خواهش میکنم راهنمایی ام کنید...