با سلام و خسته نباشید خدمت کارشناس محترم
بنده نه ساله ازدواج کردم و هر بار که خونه مادر همسرم رفتم به دلیل حجم زیاد کار (چون پدر همسرم در بستر بیماری هستن) من هم در کنار اونها گاها بیشتر از دخترای خودشون کار کردم به حدی که زمانهای مختلف مثل خونه تکونی عید یا وقتی مهمان دارن خیلی راحت و بدون رودربایستی میگن برم کمکشون ، من هم رفتم اما وقتی که موقعیت نداشتم و نرفتم با تغییر سیستم اخلاقیشون مواجه شدم که مجبورمیشم در موقعیتهای دیگه حتی خودمو به سختی بندازم و برم و کار کنم در حالی که جز وظایفم نیست البته این در حالیه که بعضی از اعضای خانوادشون شونه خالی میکنن، حالا من گرفتار زندگی و بچه شدم میخوام بدونم چطور میتونم توقعاتشونو جواب بدم در صورتی که من اصلا قدرت نه گفتن ندارم اونم به خاطر اینکه دوست ندارم ببینم بامن سر سنگین بشن و با حرفهای مادر شوهرم که به طور غیر مستقیم در مورد عروسای فامیل که به مادر شوهرشون کمک نمیکنن مواجه میشم ، اگه ممکنه بگین چکار کنم ؟
البته این پرتوقعی مادر همسرم تو زمینهای دیگه هم هست یک نمونش اینه که از پسرشون که همسر منه توقع دارن حتی زمانی که سر کار هستن اگه بگن بیا فلان کارو انجام بده باید بره والا ناراحت میشن یا اینکه میگن چرا ماهی یکبار نمیاد منو ببره حرم در حالیکه همسرم منو هم هر شش ماه نمیبره چه برسه هر یک ماه