سلام. خانم ۲۷ساله متاهل هستم. ۳سال از ازدواجم با مرد هم سن خودم میگذره. هر دومون تحصیل کرده ایم و متاسفانه شوهرم پزشکه! هرچی بیشتر میگذره بیشتر میفهمم ک ای کاش تو همون جلسه خواستگاری مخالفت خودمو اعلام میکردم. به اجبار پدرم زنش شدم. اوایل خیلی خوب بود. خیلی خیلی بهتر من. اما با گذشت زمان کاملا ی آدم دیگه شد. بعد ۳سال بالاخره خواسته اشو عملی کرد به رابطه از معقد! اگر هم سرپیچی کردم متهم شدم ب بداخلاقی و اینکه همه زنها خوبن جز من.. چرا که من به خواسته اش تن نمیدم! و از نظرش همه زنها این کار رو انجام میدن. حتی امروز از من رو بر گردوند و قهر کرد. من قبلا خیلی گرم بودم خیلی بیشتر از شوهرم ولی الان دیگه تمایلاتم کمتر شد و حتی به خود ارضایی رو اوردم. نمیتونم از مشکلم به کسی بگم..خیلی درمونده ام.. لطفا کمکم کنین