بچه ها از بلوغ به بعد متوجه می شوند که یک موجود جنسی هستند. قبل زا آن کاملاً نسبت به این مسئله بی تفاوتند به طوریکه روانشناسان به آن دوران می گویند؛ دوران نهفتگی. قبل از بلوغ دخترها و پسرها اصلاً تمایلی به ارتباط و بازی با هم نداشته و بیشتر گرایش به سمت همجنس و همانندسازی با آن دارند. این دوران، دوران طلایی است که بهترین زمان برای پایه گذاری رفتارهای مثبت است. اما با آغاز بلوغ، ناگهان هیجانات و احساسات بیدار می شود، روابط عاطفی مهم می شود، نوجوان با این واقعیت مواجه می گردد که یک موجود جنسی است و می خواهد این پدیده را بشناسد و چون منابع اطلاعاتی درستی ندارد منابع غلط او را آگاه می کنند؛ رفقا و دوستانی که خودشان هم از پدر و مادرشان این اطلاعات را نگرفته اند و صرفاً دسترسی به نت و ...داشته اند. این اطلاعات بچه ها را گیج می کند به هم می ریزد. اینجاست که من می گویم خانواه باید وارد میدان شود و نقش خود را ایفا کند. خانواده باید پاسخگوی سؤالات جنسی فرزندانشان باشد.
و من معتقدم که این فرصتی است برای اینکه شما با فرزندتان حرف بزنید و در عمق این صحبت هاخانواده ارزش هایش را دقیقاً انتقال می دهد. من می توانم برای دخترم توضیح دهم که چرا اعتقاد ندارم به رابطه قبل از ازدواج. بسیاری از توصیه هایی که ما به دختران و پسران در مورد رفتارشان داریم، برای کنترل انگیزه های جنسی است؛ اینکه در خیابان بلند نخند، لباس این مدلی نپوش، طرز نشستن و حرف زدنت با حیا و متانت باشد و ... یعنی اولاً شأن انسانی ات را حفظ کن و ثانیاً اینکه پیام غلطی را به آدم های اطرافت نده و افراد نادرست را به واسطه این رفتارها به خودت جذب نکن.
- وظیفه اصلی آموزش جنسی به معنای عام آن را بر دوش خانواده است
شاید بزرگترین خطایی که خانواده ایرانی وشما انجام داد ید این بود که برخی مسئولیت های خود را واگذار کرید. حرف من این است که هرچقدر هم که مدرسه به بچه اطلاعات و آموزش دهد، باز هم مادر و پدر موظفند با بچه هایشان در این خصوص حرف بزنند، توضیح دهند که در بلوغ چه منتظرشان است و اینها همان فرصتی است که از طریق آن به فرزندشان می توانند بگویند اگر با چیز دیگری مواجه شدی یا سؤالی داشتی من هستم؛ از تغییرات جسمی گرفته تا گرایشات، احساسات، تمایلات و چه فضایی امن تر از خود پدر و مادر برای اینکه بتوانند برای فرزندشان با توجه به صلاحدید خود و چارچوب های خانوادگی خود مطالب را جا بیندازند. حداقل این است که خودشان به فرزندشان توضیح دهند و به او بفهمانند که چرا معتقد به این موضوع هستند یا ضوابطی که قبول دارند چیست و بعد بتواند بچه را به آن کنترل برسانند.
در حال حاضر یکی از راه های نجات وضعیت فرهنگی و اخلاقی مان بازگشت به قوت بخشیدن به هویت خانواده است. الان بچه های ما شبیه جامعه اند؛ نه خانواده. بچه ها خیلی شبیه هم شده اند، کنار پدر و مادر که راه می روند با آنها در تضادند. لذا خانواده باید به خودش بیاید. این چه بهانه هایی است که والدین همه چیز را از سیستم مدرسه می خواهند. پدران نقششان به بهانه تأمین اقتصادی کم شده ولی تشنگی عاطفی باقی مانده، تشنگی عاطفی زن خانواده باقی مانده، وشما با مشکلاتی که در خانواده در گیر بودید باید بیشتر مراقب فرزندتون باشید