عدم هماهنگی دانسته ها با گفتار و عمل

Question

با سلام و عرض ادب. من نمی دونم چه مشکلی دارم با وجود اینکه می دانم یک حرف را نباید به شوهرم بگویم ولی انگار زبانم جلوتر از فکر و اراده ام به راه می افتد و نمی توانم جلو زبانم را بگیرم و می گویم یا مثلا می دانم نباید پیش مرد غر بزنم ولی می زنم. .مخصوصا این وضعیت در باره شوهر و فرزندم بیشتر به چشم می خوره تا در قبال دیگران. یا مثلاً می دانم فلان رفتار بد است و نباید در مقابل کودک انجام داد و بد آموزی دارد ولی انجام می دهم مثلاً پیش بچه با شوهرم جر و بحث نکنم ولی می کنم البته بیشتر اوقات نه همیشه. مخصوصاً زمان قبل از پریود یا الان که بعد از زایمان هستم و زمان هایی که روحیه شادی ندارم و روحیه ام و انرژی ام پایین است. و بعد هم احساس پشیمانی می کنم و به خودم لعنت می فرستم که چرا این طور کردم. و البته زمان هایی که خسته ام یا در یک موقعیت استرس زا قرار دارم. انگار صدای درونم را می شنوم که می گوید نکن یا نگو ولی یادم می رود و می گویم به نظر شما مشکل من چیست و چکار کنم؟ با تشکر

Answer 1

باسلام
احتمالا شما به رفتارهای غلطی عادت کرده اید، از نظر روانشناسی برای اصلاح رفتارغلط روشهایی وجود دارد که بهتر است از یک مشاور باتجربه راهنمایی بگیرید اما فعلا بهترین روش اینست:
۱- مشارطه( قرار گذاشتن باخود که مثلا فقط امروز زبانم را کنترل کنم ودرصورت خطا جریمه برای خود قرار دهید)
۲ مراقبه(هشیاری ودقت دران زمان کوتاه معین)
۳-محاسبه (نمره دادن وحسابرسی خود)
همچنین استفاده از روشهای تشویقی وتنبیهی ، کمک گرفتن از اطرافیان، تقویت جسمی واعتقادی وبخصوص درمان خودخواهی ویادگیری مهارت کنترل خشم، مهارت ارتباط موثر وهمدلی و....که هریک ازین موارد نیاز به مطالعه، مشاوره واموزش وتمرین دارد

Comments

ببینید خانم دکتر عزیز صحبت شما متین است و حتما کارهایی که فرمودید انجام می دهم ولی من خصوصا بعد ازدواج این طور شدم چون شوهرم همیشه به من می گوید من بدم. .خب وقتی یک نفر کنارت باشد و همیشه تو را بد خطاب کند آدم اعتماد به نفس خود را کم کم می بازد. .همه اش به من می گوید خانه را کثیف نکن مثلا وقتی به بچه ها غذا می دهم حتی اگر زیرشان هم سفره بندازم و بعد جمع کنم و همه جا را تمیز کنم ولی دقیقا زمانی که بچه ها کثیف کارشان تمام شده می آید و با من دعوا می کند همه اش مرا شلخته می خواند یعنی جرات ندارم لیوان را روی میز بگذارم یا وقتی بچه کوچک را حمام می کنم خب وقت نیست بلا فاصله حمام را تمیز کنم باید لباس بپوشانم بعد ولی او می گوید مرا ببین بعد حمام چطور حمام را مرتب می کنم؟ !خودش تنها را با من و بچه مقایسه می کند. از کنارم که رد می شود بهم می گوید فقط خواهشی که دارم این است که خانه را کثیف نکنی و با یک لحنی می گوید انگار من دایم در فکر کثیف کردن و خراب کردن خانه اشم؟ ؟!مخصوصا اگر کاری در خانه بکند. بهش هم می گویم نکن من می کنم یا اگر کمکی کردی منت نذار و منو آزار نده ولی اصلا گوش نمی دهد. خب من هم شاغلم آن وقت هر چیزی بخرم باید سرش منت بگذارم؟ من این کار را نمی کنم چون به حساب همکاری می گذارم ولی وای به روزی که او در خانه کاری کند. جدیدا یاد گرفته مثلا عیب و ایرادهای خانواده مرا در می آورد روی آنها زوم می کند مثلا دامادمان که خیلی مرد خوبی است و واقعا با خواهرم زندگی خوبی دارند دچار یک بیماری در اثر چاقی شده حالا شوهرم همه اش سرکوفت می زند که من می دانم شما باعث شدید او مریض شود! یا می گوید موهای پدرت را مادرت باعث شده سفید شود حالا پدرم 65 سال دارد البته تا قبل از بیماری شوهر خواهرم سایه اش را با تیر می زد الان شده عزیز دلش! شما می توانید با مردی که مدام به شما تلقین بد بودن می کند زندگی کنید؟ یا چطور مدام دم گوشت می خواند کثیف نکن؟ آرایش هم که برایش می کنم بدش می آید نمی کنم بدش مياد. .

---

بزرگوار  
شما در صدد انجام وظایفتون  باشید  ومدام  در حال تغییر  وتعالی و تلاش کنید که  در زمانهایی که ایشون متمرکز روی  رفتارهای شماست  پاسخش را ندهید وخود را مشغول کنید  ایشون  دچار  ناهنجاری ر وانی  ورفتاری  است ولی  قرار نیست که شما هم  تحت تاثیر قرار گرفته وزندگیتون  اسیب ببینه  .