ميزان اعتماد به نفس افراد به خودباوري آنان بستگي دارد كه در دوران كودكي و رشد، شكل مي گيرد. هرچه سن افراد كم تر باشد تغيير دادن خودباوري و نحوه ي تفكر آنان ساده تر، و در نتيجه درمان اعتماد به نفس شان راحت تر است. اما هرچه سن افراد بالاتر مي رود خودباوري شان ريشه دارتر و تغيير دادن آن مشكل تر مي شود، اما با اين حال براي افرادي هم كه به ميانسالي رسيده اند و اعتماد به نفس پايين دارند خيلي كارها مي توان كرد، فقط به شرط اين كه خودشان انگيزه داشته باشند، بخواهند و تلاش كنند. تنها در اين صورت است كه مي توان براي تغيير دادن نوع نگاه آنان قدمي برداشت و باورهاي نادرستي را كه در آنان شكل گرفته كم رنگ كرد تا اعتماد به نفس شان متعادل شود و احساس رضايت از زندگي پيدا كنند.
مي توان براي درمان اعتماد به نفس پايين، گام هايي برداشت كه نگاه فرد نسبت به خودش و ديد ديگران نسبت به او تغيير كند تا از اين طريق بتواند به خودشناسي بهتري برسد. مي توان به افرادي كه اعتماد به نفس پايين دارند يا توانايي هاي خود را محدود و بي ارزش مي بينند آموزش هايي داد تا به وسيله ي آن ها نگاه خود را تغيير دهند. به عنوان مثال مي توان از آن ها خواست در طول هفته جنبه هاي مثبت و منفي خود را يادداشت كنند.
بعضي ها فكر مي كنند كه اصلاً هيچ جنبه ي مثبتي ندارند اما اگر براي مثال 25 مورد منفي داشته باشند و دو مورد مثبت، بايد روي همان دو مورد فكر كنند. ممكن است فردي بگويد:« چشمان من قشنگ است ». اما دوستانش با اين نظر موافق نباشند، در اين حالت فرد نبايد به حرف ديگران توجه كند. مهم نيست آن ها چه فكر مي كنند، فرد بايد اين مسئله را براي خودش يك امتياز در نظر بگيرد و به آن فكر كند.
گاهي اوقات جنبه هاي مثبت افراد به علت وضعيتي كه در آن قرار دارند منفي مي شود. مثلاً فردي بسيار مهربان است، اما احساس مي كند به نوعي از مهرباني او سوءاستفاده مي شود و تصور مي كند كه اين مسئله به او لطمه مي زند، در اين صورت مهربان بودن را جنبه اي منفي و به عنوان يك نقطه ضعف تلقي مي كند. اما اين برداشت اشتباه است.
همواره بايد دقت داشته باشيم كه صفات و خصوصيات خود را درست ارزيابي كنيم، چرا كه ما خودمان را با ديدگاه ها، برداشت ها و باورهايي كه از خودمان داريم، ارزش گذاري مي كنيم.
فرويد معتقد است از ديدگاه روان كاوي حافظه ي افراد هيچ گاه پاك نمي شود. تمام اطلاعاتي كه از اَوان زندگي به دست مي آوريم و هر آن چه مي بينيم و مي شنويم و تجربه مي كنيم، در ذهن ما نقش مي بندد و ثبت مي شود، اما فقط درصد كمي از آن ها در اختيار بخش خودآگاه ذهن ما قرار دارد. درست مثل يك كوه يخ كه بخش اعظم آن زير آب است و فقط بخش كمي از آن بالاي سطح آب ديده مي شود.
بخش اعظم اطلاعات و تجربيات ما كه در ناخودآگاه ذهن مان وجود دارد، همان جا محبوس شده است و دسترسي به آن ممكن نيست، ولي گاهي بر اثر يك اتفاق يا به دنبال يك تصميم يا با كمك انگيزه ها و يا با تداعي شدن يك موضوع، اين اطلاعات از بخش ناخودآگاه وارد بخش خودآگاه مان مي شود و جهت و مسير احساسات و تفكرات ما را تغيير مي دهد.
ممكن است يك خاطره يا يك موضوع خاص كه سال ها پيش براي ما پيش امده، بر اثر يك اتفاق معمولي دوباره زنده شود و ذهن ما را درگير خود كند. حالا اين اطلاعاتي كه از بخش ناخودآگاه وارد بخش خودآگاه شده، ممكن است براي ما مفيد باشد و منبع الهام و بروز خلاقيت شود، يا تجربه ي ناگواري را به ياد ما بياورد كه روي خودباوري و احساسات مان تأثير نامطلوبي بگذارد.
آيا با دارودرماني هم مي توان اعتماد به نفس پايين را درمان كرد؟
پايين بودن اعتماد به نفس را نمي توان با دارو درمان كرد. قرصي وجود ندارد كه باعث بالا رفتن اعتماد به نفس شود و نبايد انتظار داشت كه دارو بتواند مسئله اي را كه در طول زمان و در شخصيت فرد شكل گرفته اصلاح كند.
البته با دارو مي توان اضطراب را كاهش داد. اضطراب بالا باعث مي شود افراد نتوانند به خوبي با ديگران ارتباط برقرار كنند و به طور غيرمستقيم اعتماد به نفس آنان را پايين مي آورد. هم چنين با كمك دارو مي توان تمركز افراد را بالا برد. برخي از افراد نمي توانند به خوبي روي موضوعات تمركز كنند و اين مسئله تأثير نامطلوبي بر اعتماد به نفس آنان مي گذارد، به طوري كه نمي توانند كارهاي روزمره ي خود را به درستي انجام بدهند. اما مي توان با دارو تمركز آن ها را بالا برد و به طور غيرمستقيم مشكل پايين بودن اعتماد به نفس شان را برطرف كرد. اگر كسي به افسردگي دچار شده و اين مسئله اعتماد به نفس او را تخريب كرده باشد، مي توان با دارو درماني افسردگي او را درمان كرد، و زماني كه افسردگي از بين رفت، اعتماد به نفس فرد خود به خود افزايش پيدا مي كند.
اما به طور كلي موثرترين روش درمان اعتماد به نفس، روان درماني يا مشاوره است.
آيا براي اعتماد به نفس پايين، درمان قطعي وجود دارد؟
اين كه اعتماد به نفس پايين كاملاً درمان مي شود يا خير، به انگيزه ي خود افراد بستگي دارد و به اين كه چه قدر حاضرند در اين راه قدمي بردارند. البته برخي افراد نسبت به بعضي درمان ها، حتي دارودرماني، مقاوم اند. به عنوان مثال، بعضي از افراد در مقابل روش هاي روان درماني بيماري افسردگي مقاومت مي كنند و مثلاً در طي روند درمان بيان مي كنند كه« من حرف شما را قبول دارم، اما نمي توانم ».افرادي هم كه اعتماد به نفس پايين دارند از بعضي جملات كليشه اي زياد استفاده مي كنند، مثل:« نمي شود »، « نمي توانم »، « غيرممكن است »، « محال است »و... در صورتي كه بايد بدانند، مي شود اين ها را تغيير داد. اين افراد بايد ذهنيت هاي خود را تعديل كنند نبايد اين گونه بينديشند كه « اگر من آدم باارزشي بودم، او با من اين گونه رفتار نمي كرد ». يا « من حرفم را نمي زنم چون مي ترسم او آن را قبول نداشته باشد ». اين افراد بايد باور كنند كه نظرشان مهم و مورد تأييد ديگران است.
ما همواره خودمان را ارزيابي مي كنيم و نتايج اين ارزيابي را در مواجهه با واقعيت مي سنجيم، اگر تصويري كه از خودمان داريم با واقعيت هم خواني داشت آن را تأييد، و اگر با واقعيت مطابقت نداشت آن را رد مي كنيم. به عنوان مثال وقتي ما را به يك مهماني دعوت مي كنند، با خود فكر مي كنيم كه چه كساني در آن جا حضور دارند و آن افراد چه قدر ما را مي پذيرند. اگر از اعتماد به نفس پاييني برخوردار باشيم و از طرف جمع پذيرفته شويم به ما خوش مي گذرد و اگر مورد بي توجهي قرار بگيريم، از بودن در آن مهماني لذت نمي بريم. يعني اگر ديگران به استقبال ما بيايند و از ديدن ما اظهار خوشحالي كنند براي مان خوشايند است ولي اگر بگويند:« باز سروكله ي اين پيدا شد ». و احساس ناخشنودي كنند، تمايلي به ماندن در آن جمع نداريم.
اما اگر از اعتماد به نفس خوبي برخوردار باشيم، حتي در صورتي كه مورد بي مهري و بي اعتنايي ديگران قرار بگيريم با خود مي انديشيم كه « ممكن است اين افراد به دليلي من را قبول نداشته باشند، ولي ارزش من در اين نيست كه عده اي قبولم داشته باشند و تأييدم كنند. » اين نوع طرز تفكر، تأثيرات مثبتي روي ما مي گذارد و باعث مي شود حتي از بودن در چنين جمعي هم لذت ببريم.
اگر شما از جمع دوستان تان دوري مي كنيد، با ديگران راحت نيستيد و از ترس اين كه شما را نپذيرند، با كسي ارتباط مناسب برقرار نمي كنيد، لازم است پيش قدم شويد، سر صحبت را باز كنيد و ارتباط برقرار سازيد، از كسي كه به او علاقه داريد تقاضاي همراهي كنيد و...اين كه همواره مي ترسيد« نه » بشنويد و اگر از كسي« نه »شنيديد احساس پوچي مي كنيد، به دليل اين است كه خود را وابسته به نظر ديگران مي بينيد.
پذيرفته نشدن از سوي ديگران به اين معنا نيست كه شما شايستگي نداريد يا بي ارزش هستيد. همواره نظر خود را بيان كنيد و اگر كسي به نحوي گفت كه از شما خوشش نمي آيد، بدانيد كه نظر آن فرد دليل بر بدي يا بي ارزش بودن شما نيست.
معاشرت با افراد موفق و كساني كه از اعتماد به نفس خوبي برخوردارند مي تواند در درمان اعتماد به نفس مؤثر باشد. افرادي كه اعتماد به نفس بالا دارند، هنگامي كه به افراد ديگر برخورد مي كنند، مي توانند انگيزه هايي را در آن ها به وجود آورند.