سلام ،همسرم تک پسر خانوادشه ونه ساله درخانه مادرش زندگی میکنیم وخیلی سختی هاکشیدم که بماندولی الان همسرم بعدازچندین سال فهمیده که خانواده اش حق وناحقی کردن ومثلا پول ازمون گرفتن برای زمین خریدن ولی بنام خودشان زدن ودرضمن پدرشوهرم ضامن مهریه من هم هست ولی حقمونونمیدن وهمش به دختراشون میپردازن الان همسرم تصمیم داره ازخونه پدرش بلندبشه ومیگه قیدهمشونومیزنم ومیرم جایی که ازم بی خبرباشن وحق ندارن بچمونم ببینن ولی من میترسم ومیگم بخاطرمال دنیابه پدرومادرت پشت نکن
عصبی بشه احترام نمیشناسه ولی من از آه ونفرین ونارضایتی پدرومادرمیترسم
هرچندآنهاهم درحقمون ظلم میکنن خونمون خیلی پله داره ومنم مشکل پاوکمردارم ولی اصلا بفکرم نیستن ونه زمینمونومیدن نه مهریه منو ماهم هنوز به روشون نیاوردیم وخیلی تاالان احترام وصبرآوردیم