آموزش اصول دين به كودكان ، عمدتا بصورت غير مستقيم است.
در صد كمى كه بطور مستقيم باشد ، حدالامكان ، با جلب پرسش خود كودك آغاز شود.
در آموزش اصول دين ، اولويت با بحث توحيد و خداشناسى و خدامحورى است. نه من ، نه تو ، نه مردم ، نه علاقه ، نه ....حكم آخر تصميم گيرى نيستند. استراتژى و هدف گذارى و تصميم گيرى هاى كلان زندگى ، فقط با محوريت بندگى و اطاعت از خدا ، انجام ميشود.
نمايش توحيد در زندگى و اعمال و رفتار و تصميم گيرى ها و استدلال هاى ما براى سبك زندگى ، و عكس العمل در مقابل شادى ها و ناراحتى ها ، معضلات و پيچيدگى ها ، موارد غضب و عصبانيت ، و تمام گفتار ما در اين شرايط ، همه و همه ، درس ها ، عبرت ها و تجربه هايى براى " كودك " هستند ، كه با هيچ آموزش مستقيم و ديالوگ و مونولوگ با شخص " كودك " ، قابل مقايسه نيستند.
اما در بحث " امامت " ، يك مثال براى تعريف شخصيت امام زمان عج عرض ميكنم :
وقتى در تلويزيون يا فيلم يا كارتن ، ظلم و پليدى ديده ميشود ، از آسيا ، آفريقا يا آمريكا ، ممكن است شما با همسر خود صحبت كنيد ( كودك ، غير مستقيم شنونده است ) ، و از ظهور نجات بخش مردم دنيا و پايان استضعاف و ظلم و تباهى نود در صد مردم دنيا در پنج قاره سخن بگوييم ، كه شان زندگى بشر و آبادانى و گسترش علم و امنيت در تمام نقاط عالم ، بسيار بالاتر از زندگى امروز است....