،پاسخ در چند محور بیان می شود :
الف) باید گفت هم از نظر عقلی و هم با نظر در آیات و روایات این مطلب به دست میآید که هم امید دیدار عزیزان هست و هم نسبتهای که در این دنیا بوده بر قرار است؛ لکن شرطی دارد که در آخر اشاره میکنیم.
از نظر عقلی با توجه به این که انسان دارای دو بعد است، جسم و روح و انسانیت انسان به روح اوست نه به جسمش و روح یک امر جاویدان و خالد است و همین روح است که از دنیا به آخرت منتقل میشود.
چون ارواح در آخرت همان روحهای دنیائی است پس همان نسبتها بر قرار است. قران کریم میفرماید: « یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه» (1) یعنی روزی که انسان (بخاطر هول و وحشت محشر و یا بخاطر حقوقی که نزدیکان ممکن است بر گردن او داشته باشند) از برادر و مادر و پدر و دوست و فرزندانش فرار میکند. که آیه شریفه دلالت دارد که این نسبتها بر قرار است گرچه از آن ها فرار میکند که در این که چرا از آن ها فرار میکند مفسرین سه علت ذکر کرده اند، از هول و وحشت قیامت، از اقوام به خاطر بی تقوائی فرار میکند مبادا به سرنوشت آن ها دچار شود و یا این که مبادا آن ها حقوقی به گردنش داشته باشند. (2) در هر صورت ظاهر آیه این است که این خویشاوندیها بر قرار است و امکان دیدن هم هست؛ اما روایات متعددی ذکر شده که دلالت دارد که مؤمنان در برزخ و قیامت یک دیگر را میبینند و میشناسند که به چند روایت اشاره میکنیم.
شیخ مفید در کتاب امالی حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده که امام صادق فرمود: هنگامی که خدا روحی را قبض میکند، آن روح را به شکلی همانند آنچه در دنیا داشته به بهشت میفرستد. این ارواح در آنجا میخورند و مینوشند و هنگامی که شخصی بر آنان وارد میگردد، آن ها را به همان شکلی که در دنیا داشته اند میشناسند. (3)
آیت الله دستغیب در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که ارواح با صفات اجساد در بستانی از بهشت قرار دارند یک دیگر را میشناسند و از یک دیگر سؤال میکنند؛ هنگامی که روح تازه ای بر آن ها وارد میشود، میگویند او را رها کنید؛ زیرا از هول عظیمی به طرف ما میآید (یعنی از وحشت مرگ) سپس از وی میپرسند فلان کس چه شد؟ اگر بگوید زنده بود اظهار امیدواری میکنند (که نزد آن ها بیاید) ولی اگر بگوید از دنیا رفته بود، میگویند سقوط کرد (اشاره به این که به دوزخ رفته است) . (4)
بر اساس روایات انسان ها، اعم از مومن و کافر بعد از مرگ بستگان خود را دیدار خواهند کرد. در این باره روایات متعددی نقل شده که به دو نمونه از آن اشاره میشود:
1- در حضور امام صادق (ع) سخن از ارواح مومنان به میان آمد، حضرت فرمود: «ارواح المومنین یلتقون؛ ارواح مومنان در برزخ با هم ملاقات و دیدار میکنند».
آنگاه شخصی با تعجب و شگفتی از حضرت پرسید: آیا ملاقات میکنند؟ فرمود: «نعم و یتسائلون و یتعارفون حتی اذا رایته قلت: فلان؛ (5) بلی، و با یک دیگر گفتگو مینمایند و همدیگر را میشناسند . وقتی کسی را دیدی ،میگویی فلانی است».
2- در روایت دیگر درباره دیدار همه انسانها با هم مسلکانش سخن گفته است، راوی میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: ارواح مومنان کجاست؟ حضرت فرمود:
«ارواح المومنین فی حجرات فی الجنه، یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها و یتزاورون فیها؛ ارواح مومنین در منازل بهشتاند . از طعامهای آن میخورند . از نوشیدنیهای آن مینوشند . همدیگر را میبینند و زیارت مینمایند». راوی بعد از ارواح کفار پرسید، فرمود: «فی النار یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها و یتزاورون فیها؛ (6) ارواح کفار در آتشاند. از غذای و نوشیدنی آن استفاده میکنند . همدیگر را میبینند و با هم ملاقات و دیدار دارند».
در این روایت غیر از دیدار مومنان، از دیدار ارواح کفار در برزخ با همدیگر نیز خبر داده شده ،تصریح شده که مومنان در بهشت برزخی و کفار در آتش برزخی همدیگر را ملاقات میکنند.
در ارتباط با این گونه روایات ،تحلیل دقیق برخی از علمای بزرگ معاصر شنیدنی است :
روح مومن با ارواح مومنان در عالم برزخ ملاقات و ارتباط و انس و الفت دارد ، چه با آنان که در حیات دنیوی انس و ارتباط با آن ها داشته (نظیر بستگان) و چه با غیر آن ها از روح مومنان دیگر . همه این ارتباط ها و ملاقاتها و انسها هم بر اساس سنخیت و انجذاب الهی است . در حقیقت ظهور برزخی همان انسها و محبتهاست که در دنیا بر اساس سنخیت و انجذاب الهی وجود داشته است . هر فرد مومن به هر مومن دیگر به حساب ایمان وی انجذاب خاص داشته و در صورت امکان با او در ارتباط بوده ، در صورت عدم امکان طشراره آن بر دلها (ى ناپاك پر از حرص دنياى كافران) شعلهور است. الب آن است.
در مقابل ملاقات ارواح کفار با یک دیگر در برزخ هم ظهور برزخی انسها و ارتباطهای ناپاک و آتشی و در جهت کفر و ضلال است، به همین جهت ملاقاتهای برزخی آنان ظهور برزخی انسها و ارتباط های دنیوی بوده و باطن آن ها است که در برزخ به مقتضای آن نظام ظاهر میگردد. این ملاقاتها مایه رنجش و عذاب بیش تر آنان میشود. (7)
ب) در باره زندگی در برزخ باید گفت:
طبق آنچه از قرآن و سنت استفاده میشود، انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومی یک زندگانی محدود و موقتی دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است. انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در این دنیا انجام داده، مورد بازپرسی خصوصی قرار میگیرد و پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجهای که گرفته شد، به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده، با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر میبرد.
حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از وی سرزده، به یک سازمان قضایی احضار شود و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفته، به تنظیم و تکمیل پروندهاش بپردازند، آن گاه در انتظار محاکمه در بازداشت به سربرد.
روح انسان در برزخ به صورتی که در دنیا زندگی میکرد، به سر میبرد. اگر از نیکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار میشود. اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان گمراه میگذارند. (8)
خلاصه این که انسان بعد از مرگ در عالم برزخ بر سر سفره اعمال خود مهمان است و منتظر برپایی قیامت و رسیدگی به عمل خود به سر میبرد و کار خاصی نمیتوانند انجام دهد.
ج) درباره زندگی در قیامت به اختصار باید گفت:
انسان در قیامت با تمام اوصاف و کمالات وجودی خود حضور پیدا میکند.
بعد از حسابرسی و تمام شدن مرحله قیامت، افرادی که محکوم به جهنم میشوند، وقتی وارد آن جا شدند ، آتش جهنم به گونهای است که به گفته قرآن کریم نه تنها بدن و گوشت و استخوان بلکه قلب و دل و روح و تمام حقیقت و جود انسان را پیوسته میسوزاند.
قرآن در این باره تعبیر هشدار دهندهای دارد و فرمود:
«وما أدراک ما الحُطمة نار الله الموقدة التی تطّلع على الأفئدة؛ (9) قطعاً در آتش خرد کننده فرو افکنده خواهد شد و تو چه دانی که آن آتش خرد کننده چیست؟! آتش افروختة خدایی است که شراره آن بر دلها (ى ناپاك پر از حرص دنياى كافران) شعلهور است».
کسانی که اهل بهشتند ، وقتی وارد آن جا شدند ، نه تنها جایی برای گناه نیست؛ بلکه جایی برای کارهای لغو و بیهوده هم نیست. قرآن کریم فرمود:
«لا یسمعون فیها لغواً ولا تأثیماً؛ (10) در آن جا نه بیهودهای میشنوند و نه گناهآلود».
اما در باره دیدار ها در قیامت باید گفت:
چنانکه اشاره شد ، قیامت به طور کلی دو مرحله دارد : یکی مرحلهای است که از آن به روز قیامت یاد میشود، مرحله دوم مربوط به اسکان آدمیان در بهشت و جهنم است.
در مرحله اول شرایط همان است که در قرآن کریم آمده و قبلا اشاره شد که آن روز هر کس از برادرش میگریزد و از مادر و پدرش، و از زن و فرزندانش هم می گریزد».
پس در روز محشر واقعا محشر ی بر پاست. هر کس به گونهای گرفتار اعمال و نگران سرنوشت خود است که از همه بستگانش فرار می کند. میخواهد آن ها را نبیند و یا نشناسد. در این مرحله عشق و علاقه های افراد نسبت به همدیگر فراموش خواهد شد و اثری هم ندارد، فقط یک عشق اثر دارد و آن همان است که حافظ شیرین سخن گفته است:
در آن غوغا که کس، کس را نپرسد من از پیر مغان منت پذیرم
مراد از پير مغان امام علی است که عشق و محبت او به داد عاشقانش می رسد. سایر عشق و پیوندها از هم گسسته خواهد شد. از این رو قرآن کریم فرمود:
«فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون؛ (11) پس آن گاه که در صور دمیده شود، دیگر میان شان نسبت خویشاوندی نماند، و از حال یکدیگر نپرسیدند». در تفسیر این آیه گفته شده: مراد این است که در آن روز انساب خاصیتی ندارد، چون روز قیامت ظرف پاداش عمل است. همه اسباب که یکی از آن ها انساب است، از کار می افتد و اثری ندارد، از این رو از حال همدیگر نمیپرسد. (12)
بنا بر این در روز محشر مرحله اول قیامت است. جایی برای آن گونه امور که در پرسش اشاره شده نیست.
اما در مرحله دوم حیات اخروی بعد از پایان حساب و کتاب و استقرار مومنان در بهشت ممکن است جای اظهار و ظهور این گونه مبحت ها و دیدار ها باشد، چون در قرآن کریم تصریح شده که در بهشت مومنان از حال همدیگر جویا می شود: «فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون قال قایل منهم انی کان لی قرین؛ (13) پس بعضی به بعضی دیگر روی آورده و از یک دیگر پرسش می کنند. یکی از آن میان می پرسد من رفیقی داشتم».
در تفسیر این آیه گفته شده: