شوهرم از من انتظار داره مثل مادرش ك يك عمر خونه داره خونه رو راه ببرم. من ك خونه بدرم دست ب سياه و سفيد نميزدم خيلي كار ميكنم بيشرفت خيلي خوبي داشتم ولي بازم مطلوبش نيس. هيج وقت ازم تشكر نمبكنه. كمك نميكنه مدام سرزنشم ميكنه و ازم عيب ميكيره. وقتي بش ميكم ميكه به خاطر خودته.
واقعا خسته شدم ازش. اصلا دوست ندارم بياد خونه. ديكه علاقه اي هم ب انجام كارهاي خونه ندارم .