سلام
شوهرم خیلی به من وابسته است از این وضعیت خسته شدم به جایی که اون تکیه گاه من باشه من شدم تکیه گاه مدام به من می چسبه،آب هم می خواد بخوره باید بگه،خیلی حرف می زنه ،یه جا که میخوایم بریم خیلی دیر حاضر میشه واقعا جای مرد و زن تو خونه ی ما عوض شده من باید نگران همه چیز باشم سر برج که میشه من باید نگران تهیه پول برای تمدید قرارداد خونه باشم،هیچ تلاش جدی ازش نمی بینم،صبح ها خیلی دیر سر کار میره بل زور باید از خواب بیدار کنی و ... واقعا دیگه از این دنیا خسته شدم نظم زندگیم ریخته بهم نزدیک 10 کیلو وزن کم کردم دلم می خواد بمیرم یا برم یه جایی که هیچ کس نباشه.لطفا کمکم کنید احساس می کنم انتخابم اشتباه بوده ...