دوست عزیز شما نزدیکترین فرد باو هستید. پس بهتر از همه میتوانید باو کمک کنید. بهتر است پروسه واقعگرایی خیلی اهسته و بتدریج رخ دهد. شما باید باو بگویید که خیلی خوب است که اهداف بزرگی داری, اما بهتر است برای اکنون و مسیری که پیش رو دارد نیز فکری بکند. بگویید هدفش قابل ستایش است اما برای حالتی که به هدفش نرسید چه راهکاری مدنظر دارد؟ بگویید این شرط عقل است که انسان تمام حالات را در نظر بگیرد و برای انها نقشه و برنامه داشته باشد.
خیلی اهسته و در گفتارهایی کوتاه ولی مداوم , در طول هفته ها و ماهها از او بخواهید تا برنامه و کارهایی که برای زندگی کرده را نام ببرد. از او بخواهید تا خودش در مورد نحوه کسب درامد در حال حاضر فکر کند. گاهی از او بپرسید چرا میخواهد رییس جمهور شود و ایا با شغلهای,دیگر نمیتوان به مردم خدمت کرد؟ ایا تنها راه این است؟ اگر هدفش پول هم باشد راههای بهتری وجود دارد! و هر چیز دیگر راه خودش را دارد, پس چه نیازی به این رویا؟
بهتر است گفته هایتان را در فاصله زمانی طولانی و کم کم بگویید. نگزارید او حساس شود و شما را مانع ببیند حتی گاهی از بلند همتی او تمجید کنید. اما واقعیت را گهگاه باو بگویید. شاید زمان بهتر از هر روشی مساله را حل نماید.