سلام خانمی هستم 40 ساله .بعد از 15 سال خداوند یه( البته بارداری دومم هست ) دوقلو به من داد که حسابی منو درگیر خودشون کردند به طوری که اصلا دیگه از خونه نمیتونم بیرون برم به تنهایی .همش حس میکنم اصلا برای خودم نیستم .مدام در خانه سر این موضوعات با همسرم اختلاف دارم که چرا درک نمیکنه و کمک نمیکنه .کار ایشون اداری هست و مسئولیت اداری داره و تا ساعت 8 شب اداره ست .آخر هفته هم دائما دوست داره به علایق شخصی خودش بپردازه البته ایشون مرد خوبیه ولی همین که من حس میکنم کارهای دیگه رو به خانواده ترجیح میده برام عذاب آوره از طرفی منم هیچ وقتی برای خودم ندارم و احساس بدی دارم.ایشون تمام فکرش و حتی آخر هفته هاشو درگیر کارهای خودش و انجام امور عمرانی روستای زادگاهش هست که تموم نداره و هر بار کار جدیدی رو شروع میکنه .نمیدونم باید چکار کنم