الان ۵ساله ازدواج کردم.ازوقتی نامزدشدیم وشوهرم بدن منو دیدهمش منو بازنای دیگه مقایسه میکردمن اصلاازلحاظ بدنی مشکل نداشتم.مثلاسینه های بزرگ دوسداشت وتوفیلم زنی میدید میگفت میبینی من اونجوری دوسدارم.اون نمیدونست این حرفاش چه اثرمخربی روی من داره
ماواقعاعاشق هم هستیم.اززندگی وسکسمون نهایت لذتومیبریم.بعدازیه سال دیگه نتونستم تحمل کنم وبهش گفتم.اصلاباورنمیکردچه به روزفکرمن اورده.وقتی یه صحنه لخت میادسریع کانال عوض میکنم.حس میکنم چون من مثل اون نیستم وهمسرم اون مدلی دوسداره توحسرتش مونده ومنوبه ناچارتحمل میکنه.بعدازاینکه فهمید من چرااینطورشدم دیگه هیچوقت کوچکترین حرفی درمورد اون مسایل که باعث ازارم بشه نزد.الانم هیچ مشکلی نداریم وواقعا دارم میبینم چقدرلذت میبره.اما دست خودم نیست وقتی بدنم.نگاه میکنه همش فکرمیکنم الان باخودش میگه کاش یه جوردیگه بودی.واین فکراباعث شده ازخودم بدم بیاد وهمش توفکرجراحی باشم.اون بهم میگه حرفاش اصلاعمدی نبوده ویه سری فانتزی مجردی بوده که الان فهمیده هیچکدوم ارزش ندارن وازصمیم قلبش منودوسداره.این فکراباعث شده بهش شکاک بشم.همش میگم چون من اون بدنی که اون میخا ندارم میره سراغ یکی دیگه.توروخداکمکم کنین.میخام ارامش داشته باشم