سلام دختري ٢٥ساله هستم
خواستگارامو رد كردم حتي دليلشو ب هيچكس نگفتم
من ميخوام حالا كه ٢٥سال مادروپدرم زحمتم رو كشيدن بقيه عمرم تاجاييكه بتونم كاركنم و به نوعي كمي جبران زحمات كنم
پدرم سنش بالاست و ديگر توان كارندارد من ميخوام تاجاييكه بشه به ارزوهاشون برسونمشون من عاشقشونم و از طرفي فكر ميكنم جز خانوادم هيچكس لياقت نداره كه واسش زندگيمو بزارم با پسري دوست بودم ٦سال خواستگاريشو رد كردم حتي دلشو شكستم عداب وجدان دارم ولي به كسي حرفي نميزنم چون ميدونم سعي ميكنن بگن كه ميفهمن من چي ميگم و كمكم ميكنن اما من ميخوام مستقل و فقط و فقط در خدمت خانوادم باشم.
بنظرتون كارم درسته