باسلام وخداقوت خدمت شما.استاد گرامی سوالی داشتم،میخواستم بدونم تا چه حد لازمه مسایلی که پیش میاد روبه همسرم بگم؟من از خانواده کاملا مذهبی هستم،همسرمم هم کاملا مذهبی ایست،ماهیچ مشکلی باهم نداریم،اما گاهی اوقات با خانواده همسرم با مشکل برمیخورم،ما حدود یک ونیم سال است که نامزدیم،هرموقع من منزل پدرشوهرم هستم،دایم مادرشوهرم ازمن میخواهد که پیش بردارشوهرم که 18سال سن داردچادرنپوشم،وبهانه اش هم این هست که اوجای بردارمن است،منزل پدرشوهرم شهر دیگری است ومن هرموقع میروم به خاطرمسافت زیاد چند روزیاهفته ایی انجاهستم،هرموقع همسرم خانه نیست،مادر شوهرم بالحن خاصی میگه که خسته نشدی اینقدچادرپوشیدی اونم تواین گرمای شدید؟؟؟واقعا کلافه شدم..نمیدونم چه برخوردی کنم؟بارها گفته که برادر شوهرم یا مردای نزدیک فامیل به من نامحرمن،ومن باچادرراحتترم،نمیدانم چقدرازاین مسایل روباید به همسرم بگم؟حتی یک شبی که همسرم پادگان نگهبان بود،ایشان سربازن،شوهرخواهر شوهرم آنجا بود،مادرشوهرم طوری برنامه ریخت که من ومادرشوهرم درحال پذیرایی بخوابیم خواهرشوهروهمسرش یکی از اتاق ها وپدروبرادرشوهرم دراتاق دیگر،این سهل انگاری ومدیریت خواهرومادرشوهرم،باعث شد شوهرخواهرشوهرم من رابدون روسری ببیند،که این برای من از مردن هم بدتربود،حتی مادرشوهرم از ناراحتی وگریه من ناراحت شدکه چراناراحتی،مادربزرگ دامادناراحت میشه!!ومن نمیدانم تا چقد مسایل روبایدبه همسرم بگم؟وچگونه؟آیا لازم است قضیه شبی که نبود رابگم؟چگونه؟