خواهش میکنم کمکم کنید

Question

سلام.تو رو خدا راهنماییم کنید دیگه خسته شدم.شوهری دارم ۳۱ ساله که عاشقشم ولی اخلاق هایی داره که اذیت میشم مثلا فوق العاده اجتماعیه در صورتی که من به نسبت تو خودمم و دوستای کمی دارم اما همسرم دوستان بیشماری داره که باهاشون در تماسه و تمایل داره با متاهل هاشون در رفت و آمد باشیم.بارها و بارها در دوران آشنایی که متوجه معاشرتی بودن ایشون شده بودم بهش گفته بودم من خیلی علاقه به رفت و آمد و جاهای شلوغ ندارم ولی هربار گفتگو در این رابطه نیمه تموم میموند و تا اینکه فراموش شد حل کنیمش و ازدواج کردیم.حالا هر دو ماه یه بار ما جر و بحث داریم سر اینکه ایشون میخواد دوستای متاهلش رو دعوت کنه یا بره خونشون و من نمیخوام!خستم کرده.از طرفیم خانمهای دوسناشون بیش از حد بی بند و بارن و رعایت نمیکنن و این برای من که چادریم طاقت فرساست.چندین بار با همسرم حرف زدم که من دوست ندارم با اونها رفت و آمد کنیم و اگر دوست دارید با خود دوستانتون برنامه بذارید همو ببینید اما میگه من میخوام توام با خانوماشون نشست و برخاست کنی و هرچی با ملایمت و مهربونی و صبر سعی میکنم منصرفش کنم ول کن نیست.دیگه بریدم.ما هیچ مشکل دیگه خداروشکر تو زندگیمون نداریم ولی تو این دو سالی که ازدواج کردیم تمام بحثامون سر این قضیه بوده.

و مسئله دیگه هم اینه که همسرم وقتی در مورد دوستانشون صحبت میکنیم و من با خونسردی و آرامش میگم که دوست ندارم با خانمهای اونها رفت و آمد داشته باشم چون از هیچ لحاظ شبیه نیستیم ولی انقدر تعصب دارن به رفت و آمد و دوستاشون که حرفمون همیشه بالا میگیره دو دفعه ای هم وسط گفتگو چون صداش بالا رفته بود گریم گرفت که انقدر رو گریه من حساسن شروع کرد به زدن تو صورت خودش و ناسزا گفتن به خودش که دور از جونش خاک بر سر من که اشکتو درآوردم.این کارش چه دفعه ی اول چه دوم شدیدا قلبم رو به درد آورد داشتم میمردم از ناراحتی میترسم بازم البته خدای نکرده اگه حرفی پیش بیاد تکرار کنه و من از این حرکتش میترسم چون رفتار صحیحی نیست تو سر و صورت خود زدن!به نظرتون این کارشون علتی داره یا مسئله ی روانی داره و اینکه چطوری جلوگیری کنماز تکرارش؟باور کنید من خیلی آروم و با ملایمت پیش میرم ولی نمیدونم دیگه چیکار باید کرد کمکم کنید

Answer 1

۱۸- در مواردی که میتوانید کوتاه بیایید سعی کنید مساله را با گذشت خود حل کنید, اما در جایی که اصول و عقاید شما زیر سوال میرود با داشتن موضع جدی و غیر قابل تغییر باو با لحنی مناسب بگویید که در مورد ن دسته از دوستانت که عقاید مرا محترم نمیشمارند مثلا حجاب ندارند باید تجدید نظر کند و انها را با افرادی معتقد جایگزین کند. به او صریحا بگویید که دوست ندارید با اینچنین افراد رفت و امد کنید و از این موضع کوتاه نمی ایید چون از اصول شماست. اما در مورد رفتن مهمانی و رفت و امد با ایثار و گذشت مشکل را حل کنید و خواسته اش را اجابت کنید. خلط این دو مبحث باعث مشاجره شماست که باید ان دو را جداگانه حل کنید.
در مورد خودزنی گاهی نشانه ای از بیماری روحی است و گاهی راهی برای رسیدن به خواسته خود, دقت کنید که بهتر است به سمت پیشامدن ان نروید و قبلش مشکل را حل کنید.