سلام،من بیست و چهار سالم پنج سال ازدواج کردم، همسر و خانواده همسرم خیلی خوب و مهربان هستن، من اونا رو واقعا مثل پدر مادر خودم میدونم، برای مادر شوهرم که دختر نداره، همه کاری میکنم، حتی زمان که باید بیمارستان بستری میشدن من سه شب پیششون موندم و....
من هیچ منتی برا این کارا ندارم، چون از رو انسانیت انجام دادم
اما دلم میخواد شوهرم هم پدر و مادر منو مثل والدین خودش بدون
اما در عمل اینجوری نیست
بزارید با یه مثال توضیح بدم:
مادر من به خاطر بیماری مادرشون چند روز که رفتن شهرشان، پدر و برادر من تنها هستن، از طرفی هم فامیل های همسرم چند روز که از شهرستان آمدن خانه مادر شوهرم، ما در یک ساختمان زندگی میکنیم
در این چند روز من چند ساعت بیشتر نتونستم برم دیدن پدر و بردارم، امروز که جمعه بود و میدونستم که تنها هستن و غذا و...ندارن از همسرم خواهش کردم بریم پیش پدرم، اما ایشون گفتم نه زشته فامیل هاشون ناراحت میشن، گفتم اگه اجازه میذین من برم شما بمون، قبول کردن اما اعتقاد داشتن اصلا لازم نیست من برم پیش پدر و برادرم که چند روز تنهان
من خیلی ناراحت میشم وقتی میبینم ایشون خودشون رو جای من نمیزارن، اگه این وضعیت برا خانواده خودشون پیش میامد قطعا ما باید پیش اونها میبودیم
وقتی این رفتار هارو میبینم میگم من اشتباه کردم والدین ایشون رو مثل خانواده خودم دونستم... منن باید مثل بقیه عروس ها فقط یه عروس باشم...